جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xārej
foreign  |

خارج

معنی: خارج . [ رِ ] (ع ص ) بیرون رونده .(آنندراج ) (فرهنگ نظام ). بیرون شونده . (مهذب الاسماء)(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد) (تاج العروس ). بیرون شده : او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها. (قرآن 122/6). و ماهم بخارجین من النار. (قرآن 167/2). یریدون ان یخرجوا من النار و ما هم بخارجین منها. (قرآن 37/5). || آنکه شورش کند و خروج نماید. (ناظم الاطباء). || (اِ) بیرون . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). کنار. ظاهر. (فرهنگ ناظم الاطباء). بیرون مقابل داخل . بیرون شهر. || (اصطلاح فقهی ) درس خارج مقابل درس سطح و این در دروس فقهی و اصولی درسی است که از روی سطح و کتابی نمی باشد و مدرس از محفوظات درس میدهد. || (اصطلاح موسیقی ) گاهی بجای خارج آهنگ که اصطلاح موسیقیان است استعمال میشود. (آنندراج ) :
جام خارج شمرد زمزمه ٔ قلقل را
بَلبَلی گر نبود دلکش مینا در باغ .
طغرا (از آنندراج ).
گرچه نوای جهان خارج پرده رود
چون تو در این مجلسی با همه دم ساختن .
خاقانی .
دست جزین پرده بجائی مزن
خارج از این پرده نوائی مزن .
نظامی .
|| خارج در مقابل ذوالید است و ذوالید متصرف در چیزی را می نامند که از آن چیز بنحوی از انحاء استفادت میبرد پس خارج در این مورد خارج از تصرف است . این معنی از جامعالرموز در کتاب دعوی مستفاد میشود و نیز به این معنی در عرف فقهابسیار استعمال می گردد. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447). || (اصطلاح ریاضی ) خارج در عرف محاسبین اطلاق بر خارج قسمت عددی مر عدد دیگر می شود (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447). و رجوع به خارج قسمت شود. || (اصطلاح فلسفه ) خارج اطلاق بر عَرَضی می شودو عرضی آن چیز است که نه جزء ماهیت است و نه خود ماهیت . خارج به این معنی مقابل ذاتی می باشد و ذاتی اموری است که خارج از شی ٔ نبوده بلکه جزء شی ٔ یا عین شی ٔ است . با این تعریف جنس و فصل و نوع از ذاتیاتند. ذاتی طبق این تعبیر خلاف آن چیزی است که گفته شده چه مطابق آن گفته تعریف ذاتی فقط شامل جزو شی ٔ میشد و بالنتیجه نوع از تعریف خارج می ماند. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447). || خارج مقابل ذهن است . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447). رجوع به ذهن شود. || خارج آن چیزی است که بنام واقع مصطلح میباشدو واقع بر اموری اطلاق میشود که خارج از تعقل بوده وبستگی به آن ندارد. خارجی که مدار صدق و کذب قضایاست همین خارج است نه خارج مقابل ذهن چه اگر مراد در اینجا خارج مقابل ذهن باشد صدق و کذبهای ذهنی بدون ملاک و مدار میشود. صاحب اطول در مبحث صدق خبر به این امر تصریح کرده است . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447). || گاه خارج می گویند و از آن به حس تعبیرمیکنند این معنی در وقت بیان لفظ ماهیت خواهد آمد. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447). || دیگر از معانی لفظ خارج معنی مصطلح اهل رمل است و در لفظ شکل بیان آن خواهد آمد. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447). || در نزد اهل هیأت خارج که بنام خارج مرکز نیز موسوم است اطلاق بر فلک جزئی میشود که شامل زمین است و مرکزش خارج از مرکز عالم میباشد. تحدب سطحی آن در نقطه ٔ موسوم به اوج مماس با تحدب سطحی فلک دیگری می باشد که در تحت آن قرار دارد و تقعر سطحیش نیز در نقطه ٔ مقابل نقطه ٔ اوج مسماة بنقطه ٔ حضیض با تقعر سطحی همان فلک مماس است . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 447).
... ادامه
714 | 0
مترادف: برون، بيرون، بيگانه ، خارجه ، تحصيلاتعاليحوزوي، سطح عالي فقه
متضاد: درون داخل، داخله 1- تحصيلاتعاليحوزوي، سطح عالي فقه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (رِ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: قید
آواشناسی: xArej
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 804
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
foreign | out , external , outer , exterior , abroad , overseas , exteriority
ترکی
dışarı
فرانسوی
dehors
آلمانی
aus
اسپانیایی
afuera
ایتالیایی
fuori
عربی
أجنبي | غريب , خارجي , دخيل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "خارج" در زبان فارسی به معنای "بیرون" یا "خارج از" است و می‌تواند به عنوان اسم، صفت یا قید استفاده شود. در اینجا به بررسی قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه می‌پردازیم:

  1. استفاده به عنوان اسم:

    • "خارج" به عنوان یک اسم می‌تواند به مکان یا موقعیتی که بیرون از یک مورد مشخص است اشاره کند.
    • مثال: "او از خارج برگشت." (در این جمله "خارج" به محل یا فضایی خارج از کشور اشاره دارد.)
  2. استفاده به عنوان صفت:

    • "خارج" می‌تواند به عنوان صفت برای توصیف چیزی که در بیرون است به کار رود.
    • مثال: "این کالا از خارج وارد شده است."
  3. استفاده به عنوان قید:

    • در برخی موارد، "خارج" می‌تواند به عنوان قید برای بیان انجام عملی در یک مکان خارجی استعمال شود.
    • مثال: "او خارج از خانه مشغول بازی بود."
  4. قواعد نگارش:

    • "خارج" همیشه به صورت جدا نوشته می‌شود. مثلاً در واژه‌ی "خارجی" که به معنای "مربوط به خارج" است، ترکیبی از کلمه "خارج" و پسوند "-ی" است.
    • لازم است به توجه به سیاق جمله به معنای صحیح آن دقت شود.
  5. نکات دیگر:
    • در برخی متون، "خارج" به صورت "خارجی" نیز به کار می‌رود که به معنای "مربوط به خارج" است. این کاربردها در اصطلاحات مختلف متفاوت خواهد بود.

به طور کلی، "خارج" یکی از کلمات پرکاربرد است که در جملات مختلف می‌تواند معانی و کاربردهای متفاوتی داشته باشد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "خارج" در جمله آمده است:

  1. من سال گذشته به خارج از کشور سفر کردم.
  2. او تصمیم دارد که خارج از شهر زندگی کند.
  3. قیمت این محصول نسبت به برندهای خارجی بسیار مناسب‌تر است.
  4. در این دوره، خیلی از دانشجویان به خارج از ایران رفتند.
  5. برای تحصیل در خارج، نیاز به مدرک زبان داریم.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا به موارد خاصی اشاره کردید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: خارجی، بیگانه، اجنبی، بیرونی، حذف شده، افشاء شده، اشکار، بیرون، ظاهری، ظاهر، واقع در سطح خارجی، فضای ازاد

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری