جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xāreq
rending  |

خارق

معنی: خارق . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از خَرق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ). رجوع به خرق شود. ازهم درنده و پاره کننده و مجازاً بمعنی کرامت چرا که آن نیز عادت را پاره می کند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). شکافنده : نخواست خارق آن حشمت و هاتک آن پرده او باشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 166 نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه و 203 نسخه ٔ چاپی ).
چشم او ینظر بنوراﷲ شده
پرده های جهل را خارق بُده .
مولوی (مثنوی ).
|| اطلاق به تیری میشود که گذران از هدف است . (دکری ج 1 ص 604). || تهانوی آرد: در عرف علماء از معنی لغوی آن استفادت شده و بعملی که بسبب ظهورش خرق عادت میشود اطلاق میگردد، و آن بنابرقول صحیح به اعتبار ظهورش بشش قسم منقسم می شود چه امر خارق یا از مسلمان سرمی زند یا از کافر. اگر از مسلمان بروز کرد هر گاه ابرازکننده ٔ آن به کمال عرفان نرسیده باشد عمل او معونت است و چنانکه رسیده باشد در این صورت صاحب امر خارق یا دعوی پیغمبری دارد عمل او معجزه است و یا دعوی پیغمبری ندارد در این صورت اگر این امر خارق قبل از دعوی باشد عمل او را ارهاض نامند یا آنکه اصلاً امر خارق شخص مقرون به دعوی نیست ، عمل چنین کس کرامت است . اما اگر امر خارق از کافر سرزند عمل او یا موافق با دعوی او میباشد آن را استدراج گویند یا مخالف با دعوی اوست عمل او را اهانت نامند.برخی دیگر امر خارق را بر چهار قسمت منقسم نموده اندو ارهاض را طبق تقسیم خود داخل در کرامت ساخته و گفته اند که مرتبه ٔ پیغمبران از مرتبه ٔ اولیاء پست تر نباشد و باز طبق تقسیم خود استدراج را نیز داخل در اهانت ساخته و گفته اند که معنی استدراج آن است که شیطان آدمی را چندان به فساد و تباهی نزدیک می سازد تا او را وادار به ارتکاب هر نوع فسادی نماید. خواه آن فساد موافق غرض آدمی باشد و خواه نباشد و عاقبت چنین جزخذلان و پشیمانی چیزی نیست . از این رو امر خارق به اهانت باز می گردد. سحر را خارق نتوان گفت زیرا معنی ظهور خارق آن است که آدمی کاری کند که ظهور آن عمل ازمانند چنین آدمی معهود نباشد، و در سحر مسأله چنین نیست زیرا هر کس که مباشر اسباب مختصه ٔ سحر شود میتواند عمل ساحر را مطابق جریان عادت مرتب کرده انجام دهد چنانکه شفاء بیماران را بوسیله ٔ ادعیه خارق گویند، اما شفاء آنان را بوسیله ٔ داروهای پزشکی خارق نمی گویند. همین است حال طلسم و شعبده و بعضی میگویند گهگاه می توان خارق را بر سحر اطلاق نمود زیرا بسیار اتفاق می افتد که در عمل سحر شخص بشرائطی نیازمند میشود که برای بشر عادی انجام و تهیه ٔ آن شرایط مقدور نیست چون وقت و مکان و جز آن . باید توجه داشت که در خارق نبودن افعال شرط نیست که جمیع شرایط آنها مقدور باشند بلکه بعد از مباشرت اسباب آن امر غیر خارق دیگر اهمیتی ندارد که اسباب آن امر مقدور باشد یا نباشد چه در صورت چنین نبودن لازم می آید که مثلاً حرکت بطش از خوارق باشد زیرا آن حرکت توقف بر صحت و سلامت اعصاب وعضلات دارد که آن از قدرت بشر خارج است . برخی گفته اند اطلاق خارق بر سحر بر سبیل مجاز است . امام فخررازی در تفسیر کبیر در سوره ٔ کهف گفته است : وقتی امر خارقی بر دست کسی ظاهر شد یا آن کس را دعوی هم هست یا نیست . اگر امر خارق مقرون بدعوی باشد آن دعوی خارج از این چهار نباشد که دعوی خدائی یا دعوی پیغمبری یا دعوی ولایت و یا دعوی سحر و فرمان بری شیاطین است . اما دعوی خدائی : خارقی که از دعوی کننده ٔ خدائی بروز کند مسمی به ابتلاء میباشد چنانچه در شمائل محمدیه مذکور است . اصحاب ظهور خوارق را از دست چنین کس جایز دانسته اند بدون معارضه و اشکال ، چنانچه از فرعون و دجال ، ظهور خوارق بر دست آنها نقل شده است . سبب جواز آنهم این است که شکل و آفرینش این نوع اشخاص دلالت بر کذب دعوی آنها کند. و ظهور خارق از دست این قبیل مردم منجر به از راه راست منحرف ساختن دیگران نشود. اما دعوی پیمبری و آن بر دو گونه است : چه در این مورد مدعی یا در ادعای خود راستگو است یا کاذب . پس اگر در دعوی خود صادق بوده باشد ظهور خوارق بر دست او بالاتفاق واجب است و هر کس که بصحت دعوی پیمبری پیمبران اقرار دارد بدین امر نیز مقر خواهد بود، ولی اگر بالعکس در دعوی خود کاذب بود ظهور خوارق بر دست او جائز نخواهدبود. و بتقدیر اینکه خارقی هم بر دست او ظاهر شود، معارضه با او واجب باشد. اما دعوی ولایت کسانی که قائل به کرامات اولیاء میباشند اختلاف دارند در اینکه آیا دعوی کرامت جایز است و آیا این کرامت بوفق دعوی صاحبش حاصل میشود یا نه . و اما ادعاء سحر و فرمانبرداری از شیاطین ، اصحاب ظهور خوارق را بر دست این نوع اشخاص جائز می دانند. اما معتزله جایز نمی دانند. بالاخره ظهور خوارق بر دست کسانی که آنان را هیچگونه دعوی نمیباشد، چنین کسان بر دو گونه اند، یا آنکه مردمان صالح و خدای تعالی از آنها خشنود است یا بر خلاف ذواتی پلید و گنهکار هستند. اگر از قسم اول باشند کسانی که بکرامات اولیاء قائلند، قولشان درباره ٔ آنان صادق می آید و اصحاب نیز بالاتفاق ظهور خوارق را بر دست آنها جایز می دانند جز ابوالحسن بصری علماء دیگر معتزله دراین عقیده با ما مخالف میباشند. محمود خوارزمی رفیق ابوالحسن نیز با او موافقت کرده است اگر از قسم دوم یعنی کسانی باشند که مردود بارگاه الهی هستند، ظهورخوارق بر دست آنان نیز جائز باشد. ظهور این خوارق را استدراج نامند. باید دانست که ه
رکس از خدای تعالی چیزی طلبید و خدای تعالی نیز مقصود او را بدو عطا فرمود، این دلیل آن نباشد که چنین کسی نزد خدای تعالی وجیه است ، خواه آن عطیه ٔ الهی بر وفق عادت یا بر خلاف عادت باشد بلکه گاهی این امر نسبت به بنده ای بزرگ داشت جانب اوست و گاه صرف استدراج است ، و معنی استدراج آن است که خدای حاجت بنده ٔ بی ایمان را برآورد تا گمراهی و ضلالت او بیشتر و در جهل و عناد زیادتر بماند و هر روز از بارگاه الهی دورتر شود و این برای آن است که در علوم عقلیه مقرر است که تکرار افعال سبب حصول ملکه ٔ راسخه از آن افعال شود. پس چون دل بنده بدنیا میل کرد و روی آورد و در این حال آنچه نفس او بدان مایل بود از حق طلبید و حق نیز مشتهیات او را چنانکه طلبیده است فراهم آورد در این حال بنده مطلوب خود را دریافته و حصول لذتش افزون گردیده و خواهش او روزافزون میشود، و این پیش آمد موجب سعی او در پیروی از نفس می گردد و هر ساعت حس فرمانبرداری نفس اماره در وجود او نیرومندتر میشود و هر لحظه این حالات در او بپایه های بالاتر ترقی می کند تا بحد کمال رسد و نهایت دوری از ساحت عرش الهی او را حاصل شود و صاحب استدراج بدین حالات اُنس یابد و گمان برد که او را در بارگاه الهی منزلتی است که بچنین کرامتی نائل آمده و خود راسزاوار و مستحق آن شناسد. اندک اندک غیر خود را خوار و کوچک شمارد و اعمال آنان را هر چند هم مرضیاً عنداﷲ باشد منکر گردد و از مکر الهی غافل شود. اما اگراین اقبال که از جانب حق بسوی بنده ٔ اسیر نفس اماره روی آورد بجانب صاحب کرامت واقعی روی آورد در حال آن را استدراج یابد و هیچگاه به آن انس نگیرد، بلکه در هر آن و هر لحظه بیم صاحب کرامت حقیقی از حق تعالی زیاده شود و فرار او از قهر خدا بیشتر گردد هر چند هم بر حسب واقع حق عز اسمه از روی استحقاق بنده ٔ فرمانبردار و صالح خود را بدین کرامات مخصوص داشته است ،و از این رو باشد که محققان گفته اند: بیشتر بریدگی راه بسوی خدا در مقام کرامات باشد. لاجرم محققان و بندگان خاص الهی از کرامات بیمناک باشند همانطور که ازبدترین بلیات بر حذرند و این است فرق بین کرامت و استدراج . بدانکه استدراج را در کلام مجید نامهای بسیاراست :
1 - استدراج چون آیه ٔ سنستدرجهم من حیث لایعلمون . (قرآن 182/7 و 44/68).
2 - مکر، چو: مکروا و مکراﷲ. (قرآن 54/3)
3 - کید، چون : ان کیدی متین . (قرآن 183/7 و 45/68).
4 - خدعه ، چون :یخادعون اﷲ و هو خادعهم . (قرآن 142/4).
5 - املاء، چون : انما نملی لهم لیزدادوا اثماً. (قرآن 178/3).
6 - اهلاک ، چون : اذا اردناان نهلک ...(قرآن 16/17).
(کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 از صص 444 - 446).
... ادامه
591 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی، جمع: خوارق] [قدیمی]
مختصات: (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 901
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
rending | tearing , stepping out of line , extraordinary
ترکی
süper
فرانسوی
super
آلمانی
super
اسپانیایی
súper
ایتالیایی
super
عربی
تمزيق | هتك تمزيق , الادارة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «خارق» به معنای «فوق العاده» یا «غیر معمول» در زبان فارسی به کار می‌رود. برای نگارش صحیح و استفاده درست از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

  1. نحوه نگارش: کلمه «خارق» به صورت «خارق» نوشته می‌شود و دارای یک حرف «ق» در انتها است.

  2. جایگاه کلمه: این کلمه معمولاً به عنوان صفت استفاده می‌شود. به عنوان مثال: «او یک دانشمند خارق‌العاده است.»

  3. گاهی اوقات با فاصله نوشتن»: در برخی موارد ممکن است که این کلمه به همراه کلمات دیگر ترکیب شده و به شکل «خارق‌العاده» نوشته شود. در چنین حالتی، لازم است که یک خط تیره (-) بین دو کلمه آورده شود.

  4. توجه به حروف تعریف و پسوندها: هنگام استفاده از حروف تعریف (مانند "یک") یا پسوندها، دقت کنید تا ترکیب صحیح کلمات حفظ شود.

  5. مثال‌های استفاده:
    • «این تیم دارای استعدادهای خارق‌العاده‌ای است.»
    • «او در هنر موسیقی یک فرد خارق‌العاده به شمار می‌رود.»

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه «خارق» به درستی استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او با استعداد خارق‌العاده‌اش در نقاشی، همه را شگفت‌زده کرد.
  2. این فیلم داستان یک قهرمان با توانایی‌های خارق را روایت می‌کند که دنیای خود را نجات می‌دهد.
  3. دانشمندان در حال تحقیق بر روی موجودات خارق‌العاده‌ای هستند که در عمق دریا زندگی می‌کنند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری