جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خاکی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به خاک . (برهان قاطع) (آنندراج ). خلاف آبی ، چون حیوان خاکی . ج ، خاکیان : آب و خاک اجزای خاکی را همی کلی کند باز گه مر کل خاکی را همی اجزا کند. ناصرخسرو. جانت را اندر تن خاکی بدانش زرکنی چون همی ناید برون هرگز مگر از خاک زر. ناصرخسرو. پوشد لباس خاکی ما را ردای نور خاکی لباس کوته و نوری رداش تام . خاقانی . خاکی دلم درآتش و خون آب میشود تا تو کجائی امشب و مهمان کیستی . خاقانی . چو هست این دیر خاکی سست بنیاد. نظامی . فتاد اندر تن خاکی زابر بخششت قطره مدد فرما بفضل خویش تا این قطره یم گردد. سعدی . چون آبروی لاله و گل فیض حسن تست ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم . حافظ. || برنگ خاک . اغبر. غبراء. (منتهی الارب ). || آلوده بخاک . آغشته به خاک . || کنایه از مردم بی حرمت و خوار و ذلیل . (آنندراج ) (برهان قاطع) : لیلی بهزار شرمناکی آمد بر آن غریب خاکی . نظامی . چه عذر آری تو ای خاکی تر از خاک که گویائی در این خط خطرناک . نظامی . || اشاره بمثلثه ٔ خاکی است که برج ثور وسنبله و جدی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || اهل زمین . || افتاده . متواضع : خاصگان دانند راه کعبه ٔ جان کوفتن کاین ره دشوار مشتی خاکی آسان دیده اند. خاقانی . روزی بطریق خشمناکی شه دید در آن جوان خاکی . نظامی . اگر صدسال بر خاکش نشینی ازو خاکی تری کس را نبینی . نظامی . خاکی شو و از خطر میندیش . نظامی . بنی آدم سرشت از خاک دارد اگر خاکی نباشدآدمی نیست . سعدی (گلستان ). - عالم خاکی ؛ دنیا : آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی . حافظ. 1-kmx[صفت
2- بري، زميني
3- افتاده، خاضع، خاك نهاد، خاكسار، درويش، متواضع
4- به رنگ خاك، خاكيرنگ
5- خاكآلود، خاكآلوده
6- خاكزاد
7- خاكزي آبي
1- خاكين
2- آسفالتنشده (جاده) earthen, earthy, earthly, terrestrial, khaki, mundane, earthborn, worldly, humble, mortal, terrene, dun, tellurian, earth ترابي dünyevi terreux erdig terroso terroso گلی، سفالی، مادی، جسمانی، زمینی، دنیوی، خاک مانند، عاری از خیال، این جهانی، خاکی رنگ، خاک زاد، فروتن، محقر، پست، زبون، فانی، مرگبار، مهلک، فناپذیر، کشنده، ساکن زمین، دستگاه سنجش حرکات زمین، خاک
کلمه "خاکی" در زبان فارسی بسته به موقعیت و کاربرد آن در جمله، معانی و قواعد خاص خود را دارد. در زیر به برخی از نکات مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
معنی و کاربرد:
"خاکی" به معنای مربوط به خاک یا از خاک تشکیل شده است. به عنوان مثال، "خاکی" میتواند به خاک زمین، یا به موجودات زندهای که در خاک زندگی میکنند اشاره داشته باشد.
همچنین "خاکی" به معنای انسانی تواضع و خاکینفس نیز به کار میرود.
قواعد نگارشی:
"خاکی" به عنوان صفت، معمولاً قبل از اسم میآید. مثلاً: "زمین خاکی"، "آدم خاکی".
در کاربردهای مجازی، ممکن است این کلمه به عنوان اسم نیز به کار رود، مانند "او یک خاکی است".
نکات دستوری:
در جملات، باید به جنس (مؤنث/مذکر) و تعداد (جمع/مفرد) اسمهایی که "خاکی" به آنها مربوط میشود توجه شود. مثلاً "خاکیها" برای جمع و "خاکی" برای مفرد صحیح است.
اگر "خاکی" به عنوان صفت در جمله بیفتد، باید با اسم از نظر جنس و تعداد مطابقت داشته باشد: "کتابهای خاکی" (جمع) و "کتاب خاکی" (مفرد).
نوشتار مرتبط:
در نگارش رسمی، به خاطر داشته باشید که کلمات و ترکیباتی که به "خاکی" منتسب هستند باید به صورت صحیح نوشته شوند و از اشتباهات املایی پرهیز شود.
استفاده از ویرگول یا دیگر علائم نگارشی در جملات با کلمه "خاکی" ممکن است بسته به ساختار جمله متفاوت باشد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "خاکی" به شیوهای صحیح و مؤثر استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خاکی" در جمله آورده شده است:
در باغچه، گلهای زیبا بر روی خاکی نرم و سرسبز میرویند.
او در حاشیهی رودخانه به دنبال یک سنگ خاکی برای ساخت یک مجسمه بود.
بچهها در پارک روی خاکی بازی کرده و خوشحال به نظر میرسیدند.
زمینهای خاکی روستا بعد از بارش باران بسیار لطیف و مرطوب شد.
وقتی باران میبارد، بوی خاکی تازه و خوشمزه در هوا پخش میشود.