جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xob[b]āzā(i)
you're crazy  |

خبازی

معنی: خبازی . [ خ ُب ْ با ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به خطمی و آنرا «خطمی کوچک » و «دبوسک » و «دبوکی » و «باب سنجاب » و «خبیز» نیز میگویند . (از ناظم الاطباء). نوعی از خطمی باشد و آنرا شیرازیان خطمی کوچک خوانند معتدل است . بر گزیدگی زنبور ضماد کنند نافع باشد. (از برهان قاطع). نوعی از خطمی باشد و آن عربی است و گلی سرخ رنگ دارد و در دواها بکار آید بفارسی خرد گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خرده سفره (مهذب الاسماء). بقله ٔ یهودیه . (بحرالجواهر). نان کلاغ ، پنیرک خورپرست ، ملوکیه ، آفتاب گردک ، پنیره ، دبوسک ، توکه ، خیلو، خیرو، خروج ، ملوخیا، خرو ورتاج ، درتاج ، هشت دهان ، خبز الغراب ، ملخج ، باب سنجاب : خبازی پنیرک ملوکیه نیز گویند. (از نزهةالقلوب ). خبازی نباتی است دشتی و او را ساق بلند نیست و شاخها بسیار دارد از یک اصل ، و بر هر شاخی برگی است چون برگ خطمی لیکن خردتر از برگ خطمی ، نوعی از ملوخیات ، و گروهی گفته اند: خبازی دشتی است و ملوخیا بیابانی است . و نوعی از ملوخیا هست آنرا ملوخیا الشجرةگویند و آن خطمی است ، و اگر بقلة الیهود را گویند نوعی از ملوخیاست ، بس دور نباشد. اما دشتی محلل است ونرم کننده است و بستانی بسبب آنکه آب بیشتر و تخم (کذا) هر دو قوی تر از برگ خطمی باشد و ملوخیا الشجرة،از هر دو تحلیل کننده تر است . بولس گوید: خبازی دشتی را که با آفتاب همی گردد قوتی گرم و خشک و پاک کننده است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خبازی بپارسی خرو خوانند و بشیرازی نان کلاغ گویند و آن نوعی از ملوکیه است و گویند ملوخیاء بستانی است و ملوکیه بری و نوعی ازملوخیا بقلةالیهودیه خوانند و ملوکیه گویند و آن خطمی است ، و بری لطیف تر و خشک تر از بستانی بود و طبیعت آن سرد و تر بود در اول ، و گویند معتدل بود در گرمی و سردی و گویند تلیین در وی هست و معتدل بود، و فولس گوید گرم و خشک است و این قول دور است . ورق وی چون بر گزندگی عقرب و زنبور و نحل ضماد کنند نیکو بود وقتی که خام بود خاصه با زیت ، و ورق بری نافع بود با زیتون بر سوختگی آتش چون بر وی طلا کنند، طبیخ وی چون زنان در آن نشینند صلابت رحم و مقعد نرم گرداند. ورق وی با بیخ وی بجوشانند نافع بود جهت زهرها و ادویه های کشنده و بر گزندگی رتیلا ضماد کردن نافع بود و بول براند و تخم وی چون خلط کنند با تخم حندقوقا بری و باشراب بیاشامند درد مثانه ساکن گرداند و چون ورق وی بپزند و بر دمامیل نهند ورمها که احتیاج بر شکافتن دارد بگشاید و ماده بیرون آورد و بدان حقنه کردن گزندگی روده و مقعد و رحم سودمند بود، و آنچه بستانی بود معده را بد بود و چون تر بود مثانه را نافع بود و تخم وی جهت خشونتی که در سینه و شش و مثانه حادث شودنافع بود و اگر با روغن بپزند و ضماد کنند بر ورمهای گرم ساکن گرداند، و وی نافع بود جهت سرفه که از خشکی بود خشونت ببرد و بول براند و شکم . و ورق وی چون بخایند همچنان خام با اندکی نمک ضماد کنند بر ناصور که در چشم بود پاک گرداند و گوشت برویاند و ضماد کنند خاصه چون با زیت بود و گل وی نافع بود جهت قرحه گرده و مثانه و آشامیدن و ضماد کردن قضبان وی نافع بودجهت روده و مثانه و شکم نرم دارد و نوعی از خبازی بری بود که مسهل مره ٔ خام بود تا حدی که گاهگاه باشد که خون بیاید. (از اختیارات بدیعی ). و حکیم مؤمن گوید: خبازی از جنس خطمی است و بفارسی نانکلاغ و پنیرک و به ترکی ابم کماجی نامند و بستانی او ملوخیاست و بری او را بفارسی خیرو گویند و از مطلق او مراد بری است . برگش مستدیر و بیمزه و گلش کوچک و سرخ و مایل به تیرگی و تخمش مایل به سیاهی مدور و پهن و در وسط اوتقعیری و نبات او کوچکتر از خطمی در اول سرد و تر، گویند در دوم و با بورقیة و قوه متضاده و ملین طبع ولطیفتر از ملوخیا و مدر بول و منضج و رادع و مفتح سده و نیم رطل از طبیخ شاخ او با شکر جهت جرب و قرحه ٔامعاء و زحیر و قرحه مثانه و بول و درد سپرز و یرقان و طبیخ برگ و بیخ او جهت ادویه ٔ قتاله و درد گرده و ضماد او جهت اورام حاره و شکستگی اعضاء و با نمک جهت تنقیه ٔ نواصیر چشم و بی نمک جهت التیام آن و گزیدن زنبور و مگس عسل و با روغن زیتون جهت سوختگی آتش و باد سرخ و ضماد خشک او با بول جهت قروح سر و رفع نخاله نافع و تخم او سرد و تر و کثیر اللعاب و مزلق و ملین و جهت سرفه ٔ گرم و خشک و قرحه ٔ گرده و مثانه و سجح و گرفتگی آواز و تقویت امعاء و رفع لدغ ادویه حاره و گزیدن رتیلا و رفع نزله و با تخم حند قوقی بری بالسویه جهت درد مثانه و حقنه ٔ او جهت سوزش امعاء و رحم و مقعد و با عسل جهت درد جگر و ضماد او جهت اورام حاره نافع و مضر معده ٔ ضعیف و مصلحش ربوب فواکه ، و قدر شربتش از آب خبازی تا پنج درهم ، و او مولد ریاح ومصلحش پختن با گوشت مرغ و ادویه حاره است و خبازی بستانی برگش دراز و گلش زرد و کوچکتر از گل خیار و درپنبه زار بسیار می روید و بقدر گیاه پنبه می شود و تخمش سیاه و دراز شبیه بشونیز و بسیار تلخ و غلاف او شبیه بکرم و مایل به سبزی و برودت و رطوبت او زیاده از بری و ملین طبع و سینه و مهیج حرارت بسبب لطافت و جهت خشونت سینه و تبهای حاره و تصفیه ٔ صوت نافع و مضر معده بارده و مصلحش ادویه ٔ حاره است و تخم او مسهل قوی اخلاط غلیظه و مفتح سده و جهت عرق النساء و آب او با شکر جهت تحلیل اورام و تسکین درد گزیدن عقرب نافعو قدر شربتش دو درهم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
... ادامه
565 | 0
مترادف: نانوايي، خبازخانه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی] (زیست‌شناسی) [قدیمی]
مختصات: (خَ بّ) [ ع - فا. ] (حامص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: xabbAzi
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 620
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
you're crazy
ترکی
çılgınsın
فرانسوی
tu es fou
آلمانی
du bist verrückt
اسپانیایی
estás loco
ایتالیایی
sei pazzo
عربی
انت مجنون
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "خبازی" در زبان فارسی به معنای شغل یا حرفه فردی است که نان می‌پزد و به‌خصوص نان سنگک، نان لواش و دیگر نان‌های سنتی را تهیه می‌کند. در زیر به برخی از نکات دستوری و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نحوه نوشتن: کلمه "خبازی" باید با "خ" بزرگ آغاز نشود، مگر اینکه در ابتدای جمله قرار گیرد. به عنوان مثال: "خبازی یکی از حرفه‌های قدیمی است."

  2. صرف فعل: برای اشاره به شخصی که این حرفه را انجام می‌دهد، می‌توان از واژه "خباز" استفاده کرد. مثلاً: "آن خباز در محله مشهور است."

  3. جمع‌سازی: جمع کلمه "خباز" به صورت "خبازان" یا "خبازها" است. به عنوان مثال: "خبازان قدیمی در این محله مشهور هستند."

  4. مشتقات: این کلمه ممکن است مشتقات دیگری نیز داشته باشد، مانند "خبز" به معنای نان و "خبزپزی" به معنای محلی که نان پخته می‌شود.

  5. نحوه به‌کارگیری: این کلمه معمولاً در متون توصیفی یا روایت‌های اجتماعی و فرهنگی استفاده می‌شود، به‌ویژه در متون تاریخ‌نگاری یا توصیف آداب و رسوم.

به‌طور کلی، کلمه "خبازی" به عنوان یک واژه فعلی و توصیفی در زبان فارسی شناخته می‌شود و می‌توان آن را در جملات مختلف به کاربرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خبازی" در جمله آورده شده است:

  1. من هر روز صبح به خبازی محله‌مان می‌روم تا نان تازه بخرم.
  2. خبازی آنجا معروف به نان لواش‌های خوشمزه‌اش است.
  3. صبحانه‌ ما همیشه شامل نان گرم از خبازی است.
  4. او تصمیم دارد یک خبازی جدید در شهر خود راه‌اندازی کند.
  5. برای جشن تولد، نان‌هایی از خبازی محلی سفارش دادیم.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری