جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خبیب . [ خ ُ ب َ ] (اِخ ) ابن اِساف بن عنبةبن عمروبن خدیج بن عابربن جشم بن الحارث بن الخزرج بن الاوس الانصاری الاوسی . از صحابیان بوده . ابن اسحاق و موسی بن عقبه آرند او از کسانی بود که واقعه بدر را دید.واقدی می گوید اسلام آوردن او مدتها بتأخیر افتاد تاآنکه پیغمبر بجنگ بدر از مدینه خارج شد و در ضمن راه او به پیغمبر برخورد و اسلام آورد و پس از آن واقعه ٔ بدر و وقایع بعد از آنرا دید و بخلافت عمر درگذشت . ابن اسحاق از محکول از سعیدبن مسیب آورد: عمربن خطاب خبیب اساف را که یکی از بنی الحارث بن الخزرج و بدری بود بعاملی فرستاد. احمد بخاری در تاریخش از طریق مسلم بن سعید از خبیب بن عبدالرحمن از پدر از جدش روایت کرده اند که گفت : من (جد خبیب بن عبدالرحمن یعنی خبیب بن أساف ) و مردی از طائفه ام بنزد پیغمبر آمدیم و او قصد جنگی کرده بود و ما نیز تا آن روز اسلام نیاورده بودیم . پس گفتیم ما را از قوم خود خجلت است از اینکه آنها در مشهدی (= جنگی ) قرار بگیرند و ما با آنها نباشیم . پیغمبر چون این بشنید فرمود ما را نیز قصد کمک از مشرکان در نهب مشرکان دیگر نیست . پس از آن ما اسلام آوردیم و با پیغمبر در آن جنگ شرکت کردیم . احمد را همین روایت است منتهی در روایت او آمده عن خبیب بن عبدالرحمن بن خبیب بن اسحاق میگوید: خبیب بن عبدالرحمن مرا حدیث کرد و گفت جد من خبیب در جنگ بدر ضربتی زدو شمشیرش کج شد سپس پیغمبر بر آن شمشیر آب دهن انداخت و آن را اصلاح فرمود و باورد کرد. واقدی در اینجا میگوید آنکه مضروب خبیب در این ضربت بود امیه بود و حتی بعضی گفته اند خبیب امیه را کشت . من (صاحب اصابة). میگویم این حدیث نزد احمد چنین آمده است : او گفت مردی از مشرکان مرا ضربتی زد پس من او را کشتم سپس دخترش را بزوجیت خود درآوردم آن دختر بمن می گفت : «لاعدمت رجلا و شحک هذا الوشاح » من در جواب او می گفتم «لا عدمت رجلا عجله الی النار». (از اصابة قسم اول ص 103). view رأي، معاينة، رؤية، منظر، مشهد، مرأى، فكرة، تمحيص، هدف، شاهد، درس، فحص، لاحظ
رأي|معاينة , رؤية , منظر , مشهد , مرأى , فكرة , تمحيص , هدف , شاهد , درس , فحص , لاحظ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "خبیب" در فارسی به معنای "دوست" یا "عزیز" است و از نظر نگارشی و قواعد زبان فارسی نکات زیر را باید مد نظر قرار داد:
هنگام نوشتن کلمه: این کلمه باید به صورت صحیح و با دقت نوشته شود. همچنین باید توجه کرد که به دلیل وجود حروف خاص در فارسی، از حروفی که در الفبای فارسی وجود دارند، استفاده شود.
نقطهگذاری: پس از این کلمه اگر جملهای ادامه دارد، باید از نقطهگذاری صحیح استفاده کرد. مثلاً در صورتی که این کلمه در وسط جملهای قرار گرفته است، باید ترکیب آن با سایر اجزای جمله به درستی انجام شود.
قواعد جمع بستن: در صورت نیاز به جمع بستن این کلمه، باید به قواعد جمع بستن در زبان فارسی توجه کرد. برای جمع بستن "خبیب"، میتوان از "خُبَبیها" استفاده کرد.
آوای کلمه: در تلفظ این کلمه، توجه به ضغوط و لحن آن اهمیت دارد. "خبیب" معمولاً با تأکید بر هجاهای مشخص تلفظ میشود.
استفادههای ترکیبی: این کلمه میتواند به عنوان بخشی از عبارات و عناوین دیگر نیز به کار رود. در این مورد، باید به انسجام معنایی و نیز قواعد دستوری توجه شود.
اگر سوال خاصی درباره استفاده یا نگارش این کلمه دارید، لطفاً مطرح کنید.