جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xezlān
carry  |

خذلان

معنی: خذلان . [ خ ِ ] (ع مص ) خوار فروگذاشتن . (دهار). فروگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). (ترجمان ). گذاشتن یاری کسی . (از اقرب الموارد). خَذل : بسمت خذلان و اخلاف وعد و تکذیب قول مبالاتی نکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || بی یار ماندن . (یادداشت بخط مؤلف ). || خذلان در نزد اشاعره ، آفریدن نیروی نافرمانی در بندگان و نزد معتزله ، منع لطف است . چنانکه صاحب تهذیب الکلام در ضمن معنی لطف در این خصوص توضیح لازم را داده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اِمص )ضعف . سستی . بازماندگی . بی بهرگی . (از ناظم الاطباء). بی یاری . بی یاوری . واگذاشتگی . ترک عون و نصرت . (یادداشت بخط مؤلف ). مجازاً، خواری و بدبختی :
آنکه بجنگ خدا بشد بجهالت
تیرش در خون زنند از پی خذلان .
اسکافی .
گریختن ز تو ای شه ملوک را ظفر است
وگرچه پیشرو آن ظفر بود خذلان .
فرخی .
چون در او خذلان عصیان تو ای شه راه یافت
کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خاد.
فرخی .
تنش گردد شقاوت را فسانه
روانش تیر خذلان را نشانه .
(ویس و رامین ).
احمد خذلان ایزدی می دید. (تاریخ بیهقی ). خدای تعالی قوتی به پیغمبران داده است و قوت دیگر بپادشاهان ... و هر کس که آنرااز فلک ... داند... جای وی در دوزخ بود نعوذ باﷲ من الخذلان . (تاریخ بیهقی ). و رقوم خذلان بر مخالفان او پیدا گشت . (تاریخ بیهقی ). و از جمله ٔ خذلان ایشان آن بود کی بعد ما کی شهر براز هرقل را زبون و ضعیف کرده بود... در خواب دید کی او را گفتند کی دولت پارسیان متراجع شد باید کی خروج کنی . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ).
نیست چاره چو روزگار مرا
آسمانی فتاده خذلانیست .
مسعودسعدسلمان .
کز خروش فتنه شان او از خذلان آمده .
خاقانی .
ز خشک آخور خذلان برست خاقانی
که در ریاض محمد چرید گشت رضا.
خاقانی .
ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما
بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان .
خاقانی .
نقش طراز خامه ٔ توفیق بستنش
مهر بحل نامه ٔ خذلان شکستنش .
خاقانی .
ابوعلی از جفای برادر و تقاعد او از نصرت و سعادت در چنان وقت شکسته دل شد و امارت خذلان و ادبار شناخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). قومی در هاویه ٔ کفران و عصیان ولینعمت اسیر خذلان و ادبار ماندند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دست خذلان دامن او بگرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
هر کسی می گفت کین خذلان چه بود
کآن چنان پیری عجب غدار شد.
عطار.
و بارها خذلان یکدیگر می کردند... بیشتر از این علی بن محمد خزرج و... را خذلان کردند. (تاریخ قم ص 164).
|| گریز. گریختگی . فرار. (ناظم الاطباء).
... ادامه
700 | 0
مترادف: 1- خواري، مذلت، پستي 2- درماندگي، ضعف، سستي 3- ياري نرساندن، مدد ن كردن 4- پست نگاه داشتن، خوار داشتن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی] [قدیمی]
مختصات: (خَ) [ ع . ] (اِمص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: xezlAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1381
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
carry
ترکی
khadlan
فرانسوی
khadlan
آلمانی
khadlan
اسپانیایی
khadlan
ایتالیایی
khadlan
عربی
حمل | نقل , دفع , تنشر , دعم , تصرف , قاد , رحل , وقف , سوق , استحوذ , رافق , تعقب , استولى , مشى , عبر , عزز , حقق النصر , نجح في حمل , بلغ مسافة ما , عتل , كفى لأطعام , مدى , مجال الرمي , يحمل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

"خذلان" یک واژه عربی است که به معنای "رها کردن" یا "کمک نکردن" به کسی در زمانی که به آن نیاز دارد، استفاده می‌شود. در فارسی معادل‌های مختلفی برای این واژه وجود دارد، اما به‌طور خاص "خذلان" در متون مذهبی و ادبیات فارسی به کار می‌رود.

قواعد نگارشی مربوط به "خذلان":

  1. استفاده در جمله: این واژه معمولاً در جملات توصیفی و توجیهی به کار می‌رود:

    • "او در شرایط سخت، نتوانست از دوستانش خذلان ببیند."
  2. نحوه‌ی صرف و تغییر شکل: خذلان به عنوان اسم غیر قابل صرف است و به صورت همان "خذلان" و در تقسیمات دیگر به صورت صفت یا فعل مطرح نمی‌شود.

  3. نقطه‌گذاری: هنگام درج این واژه در نوشتار، قوانین نقطه‌گذاری عادی برقرار است:

    • "از خذلان او متأسف شدم."
  4. توجه به هم‌نشینی با دیگر واژه‌ها: واژه‌های همراه و صفت‌هایی که قبل یا بعد از "خذلان" می‌آیند، باید به درستی انتخاب شوند تا مفهوم جمله روشن‌تر شود:

    • "خذلان ناامید کننده‌ای را تجربه کرد."
  5. توجه به فراوانی معنایی: بسته به زمینه، "خذلان" ممکن است معانی مختلفی داشته باشد. در ادبیات، ممکن است به معنای افت یا کاهش یک ارزش یا مقام نیز به کار رود.

به‌طور کلی، "خذلان" واژه‌ای ادبی و مفهومی است که در متون خاص و در مباحث فلسفی، مذهبی و ادبی به‌کار می‌رود. استعمال صحیح آن نیازمند توجه به بافت و مفهوم جملات است.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خذلان" در جمله آورده شده است:

  1. او به دلیل خذلان دوستانش در زمان نیاز، احساس تنهایی می‌کرد.
  2. خذلان در دوستی می‌تواند آسیب‌های عمیقی به روابط انسانی وارد کند.
  3. این داستان درباره‌ی یک قهرمان است که با وجود خذلان مردم، همچنان به مبارزاتش ادامه می‌دهد.
  4. هیچ چیز دردناکتر از خذلان در عشق نیست؛ وقتی احساس می‌کنی کسی که به او اعتماد داری، از تو رو برمی‌گرداند.
  5. در مواجهه با مشکلات، قدرت درونی‌اش را پیدا کرد و خذلان را به شکست تبدیل کرد.

اگر جمله‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری