جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خراب . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جز دهستان راهجردبخش دستجرد خلجستان شهرستان قم . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری دستجرد و هفت هزارگزی شمال راه شوسه ٔ اراک بقم در حدود صالح آباد. این ناحیه کوهستانی و سردسیر و دارای 517 تن سکنه است که بزبان فارسی تکلم میکنند. آب آن از قنات و محصولاتش غلات ، پنبه ، سردرختی ، انگور، بادام و قیسی است . اهالی به کشاورزی و کرباس بافی گذران میکنند. از طریق صالح آباد میتوان به آنجا ماشین برد. مزرعه دلیم آباد و انارگ و خراب پائین و شورک جزء آن ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). صفت، مخروب، منهدم، ناآباد، ويرانه، ويران، نابسامان، اوراق، اسقاط ، خرست، طافح، لايعقل، مست ، تباه، ضايع، فاسد، معيوب ، باير، لميزرع ، آوار ، بدكاره، جنده، فاحشه، ، بدنام، بيآبرو، رسوا آباد، سالم هشيار سالم آباد نجيب
1- بدنام، بيآبرو، رسوا spoiled, ruined, bad, devastated, impaired, ruinous, desolate, rotten, debauched, ill, wasted, depraved, miscreant, rotten-hearted, tumble-down, Out of service, stickit, broken مكسور kırık cassé gebrochen roto rotto خراب شده، لوس، ضایع، بد، مضر، زشت، نامساعد، ویرانگر، خانمان برانداز، ویران، خراب کننده، متروک، حزین، بی جمعیت، پوسیده، زنگ زده، چروک، روبفساد، بیمار، مریض، سوء، ناخوش، فاسد الاخلاق، بی وجدان، خدا نشناس، بی دین، رافضی، خبیی، خود فروش، لغزان، شکست خورده، ناقص