جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xarda(e)l
mustard  |

خردل

معنی: خردل . [ خ َ دَ ] (ع اِ) تخمی است دوائی و آن بوستانی و صحرائی و فارسی می باشد، بوستانی سرخ رنگ و فربه بود و چون بکوبند زرد شود، گرم و خشک است در چهارم . گویند اگر بر عصاره ٔ انگور بریزند بحالت خود نگاه دارد و نگذارد که بجوش آید و اگر در آتش ریزند از بخور آن گزندگان بگریزند، و صحرائی که آنرا بری نیز گویند از قسم بوستانی است لیکن طبیعت بوستانی ندارد و گیاه آنرا بترکی قچی گویند و با ماست خورند، فارسی تخم سپندانست که تره تیزک باشد و خردل سفید نیز گویند و بعربی حب الرشاد خوانند. (برهان قاطع). تخم گیاهی ، برگش شبیه ببرگ توت و از آن کوچکتر و خشن و مربعالساق و گلش زرد،قسمی از بری او را بترکی قچی نامند و تخمش مدور و سرخ و قسمی را ککج گویند، برگش ریزه تر از بستانی و تخمش غیرمدور و سرخ و تندطعم و سفید او را اسفند سفید گویند و آن حرف ابیض است و مذکور شد. و مراد از مطلق خردل نوع سرخ اوست در اول چهارم گرم و خشک و جاذب از عمق بدن و هاضم و محل رطوبات دماغ و معده و سایر اعضاء و مفتح سده و مدرّ فضلات و مفتت حصاة و جهت درد ریحی و بلغمی جگر و سپرز و رفع نسیان و امراض بارده ٔدماغی و نیم درهم از تخم او با شراب جهت سرور و تقویت باه و با عسل جهت ریه و سعال رطوبی و گرم معده و تب بلغمی و سوداوی و ضماد او جهت نقرس و عرق است و ورم سپرز و جذب مواد بظاهر بدن و ازاله ٔ داءالثعلب و با عسل بدستور با موم روغن جهت تصفیه ٔ رخسار و ازاله ٔ رنگ خون مرده و با سرکه جهت جرب متقرح و قوبای مزمن و بر پیشانی جهت نزلات بارده و دردسر بارد و ریحی وفالج و استرخاء و با روغن طلا کردن او بر قضیب جهت نعوظ مجرب و با آب کرنب جهت خنازیر و با ادویه ٔ مناسبه جهت اورام صلب و سوداوی و برص و غرغره ٔ او با مأالعسل جهت ورم تحت زبان و خشونت مزمنه ٔ قصبه ٔ ریه ای وثقل زبان و استرخاء آن و درد دندان و سعوط او مورث عطسه و جهت انتباه مصروع و صاحب غشی و اختناق رحم و فتیله ٔ او با انجیر جهت ثقل سامعه و دوی و طنین و اکتحال مضرب او با آب و عسل جهت غشاوه و خشونت پلک و بخور او جهت گریزانیدن حشرات ، و لطوخ او جهت درد دندان بی ورم مجرب و مضر محرورین و مورث تشنگی و غثیان و مصلحش کاسنی و روغن بادام و سرکه و بدلش دو وزن او حب الرشاد و حرمل و قدر شربتش تا سه درهم است و چون درآب انگور اندازند منع جوشیدن او کند و سرکه ٔ شیرین در گیلانات از او ترتیب می دهند و مطبوخ نبات او با چغندر جهت صرع و سده و امراض بلغمی نافع و در سایر افعال ضعیفتر از تخم اوست . و اهل تجربه ذکر کرده اند که چون بر یک کف دست خردل آیه ٔ «و عنده مفاتح الغیب » تاآخر آیه «الا فی کتاب مبین » خوانده شود و بعد از آن صدودو بار «یا مبین » گفته و بدستور تا صد مرتبه پس از آن خردل را در خانه ای که دفینه گمان داشته باشند افشانده یک شبانه روز در خانه را ببندند روز دیگر خردلها را در جای که دفینه باشد مجتمع یابند و روغن او که کوبیده بدستور روغن بادام استخراج نمایند بغایت ملطف و محلل و طلای او جهت درد دندان و اختناق رحم و تبهای مزمن و دردهای کهنه وتحلیل ورم گوش و اورام صلبه و تفتیح سده اعصاب و جهت نسیان و فالج و گرانی سامعه که مزمن باشد و آشامیدن او بدستور جهت درد بارد و مزمن نافع و قدر شربتش تا سه درهم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تخمی است دوائی و آن عربی است . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). دانه ٔ کوچکی از طایفه ٔ خاجی که بفارسی فاترسین گویند و مسحوق آنرا با سرکه و یا آب خمیر کرده جهت تحریک اشتهاء با غذا خورند. (ناظم الاطباء). دانه ای است تیره که بهندش رائی خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). اسفند اسفید. (بحر الجواهر). سپندان سفید و خرد. (دهار). سپندان خرد. ثفاء. حِرْف . حُرْف . (یادداشت بخط مؤلف ). بعضی از گیاهان صلیبی (چارپران ) که کوفته و از آن افزاری کنند طعام را ساده یا با سرکه و بسرشند، خردل سیاه از سپندان دانه باشد و خردل سپید کوفته ٔ تخم ترتیزک است و از تخم خردل برای ضماد و مشمع خردل سازند و ریشه ٔ خردل بیخ لادن را گویند. (یادداشت بخط مؤلف ).
خواص طبی و گیاهی خردل : خردل که نوع سفید و سیاه دارد، نوع سیاه آن بیشتر بکار میرود، در دانه های این گیاه یاخته هایی است که در بعضی از آنها جسمی بنام میرنات د پتاس یافت میشود که از گروه گلوکزیدهاست و در بعضی از یاخته های دیگر دیاستازهای محلول بنام میروزین است . معمولاً این دیاستاز در دانه های سالم نمی تواند بر روی گلوکزید اثر کند ولی اگر دانه های خردل را نرم بسایند که پوسته های یاخته ها پاره شود و گردی بسیار نرم ساخته شود و آرد آنرا خمیر کنند دیاستاز بر روی گلوکز اثر کرده گلوکز و سولفات اسید پتاس و جوهر خردل یا سولفوسیانور دالیل با بوی تند خود تشکیل می یابد این خمیر را برای تهیه ٔ مشمع طبی بکار می برند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 209): تخم سپندان چند نوع است بعضی خرد است آنرا حرف گویند و اندر خوردنیهاء گرم آنرا بیشتر بکار دارند و بعضی سپید است وگرد آنرا خردل گویند و اندر طلی ها بیشتر بکار دارندو بعضی دراز است بر شکل تخم سیاه اسفرم و آنرا حب الرشاد گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
هر هشت بر سخا و حلمش
با جدول و خردلند یکسان .
خاقانی .
|| ذره . کوچکترین مقدار. (یادداشت بخط مؤلف ): و ان کان مثقال حبة من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین . (قرآن 47/21).
زآن گنجهای نعمت و خروارهای مال
با خویشتن بگور نبردند خردلی .
سعدی .
|| خردل مساوی دوازده فلس است . (یادداشت بخط مؤلف ).
... ادامه
643 | 0
مترادف: 1- سپندان، اسپندان 2- يكذره، مقداريناچيز
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: خردَل]
مختصات: (خَ دَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: xardel
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 834
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
mustard | coward , craven , patsy , faint-heart , cowardly , base-spirited , chicken-hearted
ترکی
hardal
فرانسوی
moutarde
آلمانی
senf
اسپانیایی
mostaza
ایتالیایی
mostarda
عربی
خردل | مسطردة , ذرور الخردل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "خردل" در زبان فارسی به معنای نوعی ادویه است که از دانه‌های گیاهان خردل تهیه می‌شود. در اینجا چند نکته نگارشی و قاعده‌ای درباره استفاده و نوشتن این کلمه آورده شده است:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "خردل" به همین صورت و بدون هیچگونه جمله‌گذاری خاصی نوشته می‌شود.

  2. نقش در جمله: "خردل" می‌تواند به عنوان اسم در جمله‌ها استفاده شود. به عنوان مثال:

    • "ما از خردل برای طعم دادن به سالاد استفاده می‌کنیم."
  3. تلفظ: در تلفظ این کلمه، می‌توان به شکلی واضح و روان آن را ادا کرد: /xardal/.

  4. جمع‌سازی: کلمه "خردل" به صورت جمع "خردل‌ها" یا "خردل‌ها" نیز به کار می‌رود.

  5. قید و صفت: این کلمه می‌تواند به عنوان صفت در ترکیب‌های مختلف نیز استفاده شود، مانند "سس خردل".

  6. توجه به مواد دیگر: در متون نگارشی، بهتر است هنگام معرفی "خردل" به دیگر مواد غذایی یا ادویه‌ها به شکلی واضح و مشخص اشاره کنید.

در نهایت، برای نوشتن متون رسمی یا علمی درباره "خردل"، بهتر است از منابع معتبر و معتبر استفاده کنید تا اطلاعات دقیق‌تر و مرتبط‌تری ارائه دهید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

در ادامه چند مثال برای کلمه "خردل" در جمله آورده‌ام:

  1. در کنار سالاد، قاشق کوچکی از سس خردل قرار داده‌ام.
  2. طعم تند و گس خردل، به برخی از غذاها عطر و طعم خاصی می‌دهد.
  3. او به جای مایونز، از خردل برای ساندویچش استفاده کرد.
  4. در روزهای سرد زمستان، یک قاشق خردل به سوپ افزودم تا طعم آن قوی‌تر شود.
  5. در بازار، انواع مختلفی از خردل، از جمله خردل زرد و خردل دیژون وجود دارد.

اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: درخت خردل، ترسو، بزدل، نامرد، ادم ترسو، شخص جبون، فریب خورده، شخص گول خورده، مردکه، ضعیف النفس، ناکس، شکست خورده، ترسو و پست، خسیس، کمرو

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری