جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×
×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
پیوستن به لام تا کام

زیر مجموعه ها


سوالات متداول

×
×

subscreen  |

خرده مو

معنی: خرده مو. [ خ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کم مو.خردموی . اَجْرَد. (تاج المصادر بیهقی ) :
تیزگوشی پهن پشتی ابلقی
گردسُمّی خرده مویی فربهی .
منوچهری .
446 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 855
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
subscreen
عربی
الشاشة الفرعية

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

خرده ریز

خرده ریز. [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) آشغال . ریزه پیزه . خرت و پرت . چیزهای بسیار کوچک .

خرده بین

خرده بین . [ خ ُ دَ / دِ ] (نف مرکب ) باریک بین . تیزفهم . هوشمند. باتمییز. دقیق . (ناظم الاطباء). باریک بین

خرده پا

خرده پا. [ خ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه سرمایه کم دارد. فقیر. کم بضاعت .

خرده پز

خرده پز. [ خ ُ دَ / دِ پ َ ] (نف مرکب )نانوائی که نانهای خود را بتعداد معین پزد و

خرده پزی

خرده پزی . [ خ ُ دَ / دِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل نانوای خرده پز. (یادداشت بخط مؤلف ).

خرده چین

خرده چین . [ خ ُ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ناقد. نقدکننده . (یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه

جعبه لام تا کام

لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر
سفارش تبلیغات

تبلیغات توضیحی

عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات موضوعی

  1. ایدئولوژی زندگی تو چیه ؟ لایو با سیدمحمدعرشیانفر
  2. خرید دوره پولسازی

تبلیغات تصویری