خرنوب
licenseمعنی کلمه خرنوب
معنی واژه خرنوب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | carob, carob tree, bean pods, locust tree, Saint John's bread, break | ||
عربی | خروب، شجرة الخرنوب، carob | ||
ترکی | keçiboynuzu | ||
فرانسوی | caroube | ||
آلمانی | johannisbrot | ||
اسپانیایی | algarroba | ||
ایتالیایی | carruba | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خرنوب" به معنی درخت خرنوب یا میوه آن است و در زبان فارسی به شکل زیر مورد استفاده قرار میگیرد:
بهطور کلی از کلمه "خرنوب" میتوان در جملات و متنهای مختلف به شیوههای متفاوت استفاده کرد، با در نظر گرفتن قواعد نگارشی و دستوری زبان فارسی. | ||
واژه | خرنوب | ||
معادل ابجد | 858 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | xarnub | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: خُرنوب] (زیستشناسی) | ||
آواشناسی | xarnub | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی خرنوب | ||
پخش صوت |
خرنوب . [ خ َ / خ ُ ](اِ) غلاف لوبیا. || گیاهی است دارویی ، بتازی خروب گویند. (از ناظم الاطباء). در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده : خرنوب بستانی و بری می باشد و بستانی دو قسم است یکی را خرنوب شامی گویند و درخت او بقدر درخت گردکان با برگش مستدیر و با غلظت و گلش ذهبی و غلاف او بقدر شبری و کوتاه تر و سیاه و ضخیم و دانه های او شبیه بباقلی و از آن در شام و مصر رب می سازند و در اسهال استعمال می کنند و با وجود شیرینی از سایر شیرینیها ابرد است و قسمی درختش خار دارد برگش نرم و مایل بتدویر و غلاف ثمرش شبیه بباقلی و از آن رقیق تر و دانه های او بقدر ترمس و شیرین طعم و در تنکابن کرات گویند و در مازندران و گیلان لالکی نامند. تازه هر دو قسم مسهل بوده و مدر بول و خشک او در حرارت و برودت معتدل و در دوم خشک و شیرینی او مایل بحرارت و دانه ٔ او سرد و خشک و بسیار قابض و مقوی بدن و مدر بول و ضمادپخته ٔ او جهت صدمه و سقطه و امثال آن تازه ٔ خرنوب شامی که از سال نگذشته باشد دیرهضم و بعد از انهضام مولد خلط صالح و با دانه جهت فتق و تسمین بدن و چون داخل شیر کنند شیر را لذیذ کند و اشتها آورد و جهت سرفه ٔ مزمن مجرب دانسته اند. تخمش محلل اورام و جهت بروز مقعد و نزف الدم نافع مضر معده و مخفف اعصاب و مصلحش بهدانه و نبات و بدلش بوزنش از هر یک از قرظ و طراثیث و عفص شربتش تا پنج درهم است . صاحب برهان قاطع گوید: خرنوب چند قسم میباشد: نبطی ، شامی ، هندی . نبطی را بفارسی کَبَر خوانند و آن رستنی باشد خاردار که پرورده کنند و خورند، آنرا کَوَر نیز گویند و بعربی ینبوت و قضم قریش خوانند، و شامی را بفارسی کورزه و بشیرازی کورک کازرونی گویند، و مصری همان نبطی باشد که گفته شد، و هندی خیارچنبر است و آن دوایی باشد معروف . در منتهی الارب آمده : درختی است بری خاردار ثمر آن مانند سیب لیکن بدمزه باشد و قسم دیگر آن شامی است ثمر آن مانند خیارشنبر است مگر نسبت بخیارشنبر اندک عریض باشد و از آن رب گیرند و پست سازند . خارسم . فش . (یادداشت بخط مؤلف ). کلمه "خرنوب" به معنی درخت خرنوب یا میوه آن است و در زبان فارسی به شکل زیر مورد استفاده قرار میگیرد: نوشتار: کلمه "خرنوب" همیشه با حروف فارسی و به صورت یککلمهای نوشته میشود. اسم: خرنوب یک اسم است و میتواند به عنوان فاعل یا مفعول در جمله استفاده شود. به عنوان مثال: جمع آوری: برای جمعبندی کلمه "خرنوب"، از "خرنوبها" استفاده میشود. حالت اضافه: در صورتی که بخواهید به مالکیت اشاره کنید، به صورت "خرنوبِ ..." میتوانید استفاده کنید. بهطور کلی از کلمه "خرنوب" میتوان در جملات و متنهای مختلف به شیوههای متفاوت استفاده کرد، با در نظر گرفتن قواعد نگارشی و دستوری زبان فارسی.
carob, carob tree, bean pods, locust tree, Saint John's bread, break
خروب، شجرة الخرنوب، carob
keçiboynuzu
caroube
johannisbrot
algarroba
carruba