جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خسروی . [ خ ُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب بسلطنت و پادشاهی . (ناظم الاطباء) : ندانست مرد جوان زال را برافراخت آن خسروی یال را. فردوسی . بر آن باره خسروی برنشست یکی تیغ هندی گرفته بدست . فردوسی . خروشان بسر برپراکند خاک همه جامه ٔ خسروی کرده چاک . فردوسی . سیه جوشن خسروی در برش درخشان درفش کئی بر سرش . فردوسی . در زمان سوی تو فرستادی رخش با زین خسروی و ستام . فرخی . بدان طالع که پشتش را قوی کرد پناهش بارگاه خسروی کرد. نظامی . سرت زیر کلاه خسروی باد بخسروزادگان پشتت قوی باد. نظامی . - خم خسروی ؛ خمها که از زیر خاک پیدا آرند انباشته از زر و سیم و مانند آن . (یادداشت بخط مؤلف ). - خسروی کاخ ؛ قصر سلطنتی : چو با حاجب شاه گستاخ شد پرستنده ٔ خسروی کاخ شد. فردوسی . - خسروی گاه ؛ تخت خسروی : چو خسرو ورا دید بنواختش بران خسروی گاه بنشاندش . فردوسی . - دیبه ٔخسروی ؛ نوعی پارچه بوده است . (یادداشت بخط مؤلف ). || خسروانی . شاهانه . سلطنتی . (از ناظم الاطباء) : نوشتن بیاموختش پهلوی نشست سرافرازی و خسروی . فرخی . پدر در خسروی دیده تمامش نهاده خسرو پرویز نامش . نظامی . || نوعی از عرق شراب . (ناظم الاطباء)؛ خسروانی : دین من خسرویست همچو میم . - باده ٔ خسروی ؛ می از جنس شراب خسروی : اگر شب ازدر شادیست و باده خسرویا مرا نشاط ضعیف است و درددل قویا. اعجمی شاعر (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ). - می خسروی ؛ می خسروانی : می خسروی خواست طایر بجام نخستین زغسانیان برد نام . فردوسی . || نوعی خربزه است . (یادداشت بخط مؤلف ). || نوعی گوارش . رجوع به گوارش خسروی شود. || زبان دری . زبان فارسی : زبانها نه تازی و نه پهلوی نه چینی نه ترکی و نه خسروی . فردوسی . king, czar, emperor, monarch, shah, sultan, tzar, khosravi ملك، عاهل، شاه في الشطرنج، المسيح، ملِك hüsrevi khosravi khosravi cosraví cosravi پادشاه، شاه، سلطان، شهریار، خسرو، تزار، قیصر، امپراطور روسیه قدیم، امپراتور روسیه، امپراتور، فرمانفرما، فرمانروای مطلق، مرد کلاهدار، امیر
king|czar , emperor , monarch , shah , sultan , tzar , khosravi
ترکی
hüsrevi
فرانسوی
khosravi
آلمانی
khosravi
اسپانیایی
cosraví
ایتالیایی
cosravi
عربی
ملك|عاهل , شاه في الشطرنج , المسيح , ملِك
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "خسروی" در زبان فارسی به معنای "مربوط به خسرو" یا "دارای ویژگیهای خسرو" است. این کلمه میتواند به عنوان یک نام خانوادگی یا عنوان تاریخی نیز به کار رود. از آنجا که این کلمه جزء زبان فارسی است، قواعد نگارشی آن به طور کلی به این صورت است:
نوشتن با حروف فارسی: کلمه "خسروی" باید با حروف فارسی و به طور صحیح نوشته شود.
فاصلهگذاری: اگر این کلمه در وسط یک جمله یا متن قرار بگیرد، باید توجه کنید که فاصلهها به درستی رعایت شوند تا خوانایی متن حفظ شود.
جنس و عدد: برای اشاره به "خسروی" به عنوان صفت، باید دقت کنید که به جنس و عدد اصلی آن توجه کنید. مثلاً به عنوان صفات مردانه استفاده میشود.
استفاده در جملات: کلمه "خسروی" میتواند در جملات مختلف به کار رود. به عنوان مثال: "او از خانواده خسروی است."
توجه به ریشه و معانی: اگر در متون ادبی یا تاریخی استفاده میشود، به ریشه کلمه و معانی مرتبط با آن توجه کنید.
در پایان، برای استفاده صحیح از کلمه "خسروی" در متنها و جملات مختلف، رعایت اصول نگارشی و قواعد زبان فارسی اهمیت ویژهای دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند مثال برای استفاده از کلمه "خسروی" در جمله آوردهام:
به حرم خسروی در روزهای تعطیل، گردشگران زیادی میآیند.
وقتی به باغ خسروی وارد شدم، زیبایی گلها و درختان مرا شگفتزده کرد.
داستانهای کهن درباره خسروی و شخصیتهای آن همیشه جذاب بودهاند.
این کتاب به بررسی تاریخ خسروی و تأثیر آن در فرهنگ ایرانی میپردازد.
در مراسم سالگرد خسروی، جمعیتی از علاقهمندان به ادبیات گرد هم آمده بودند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظرتان است، لطفاً بفرمایید.