جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خلع. [ خ َ ] (ع اِمص ) عزل . معزولی . (ناظم الاطباء). - خلع شدن ؛ معزول شدن . از شغل و عمل خارج شدن . - خلع عذار کردن ؛ بی آبرویی کردن : چون بازگشتند مستان همه ، وی با غلامان و خاصگان خویش خلع عذار کرد. (تاریخ بیهقی ). - خلع کردن ؛ عزل کردن . معزول کردن . از شغل و عمل خارج کردن : و چون چهار سال پادشاهی کرده بوده اورا خلع کردند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 73). در شعبان سنه ٔ احدی و ثلاثین و ثلاثمائة او را از خلافت خلع کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || برآمدگی عضو از بندگاه . (ناظم الاطباء). از جا دررفتگی اندامی . (یادداشت بخط مؤلف ) : خلع و تفرق الاتصال را که عضوی را از عضوی دور کند، چنانکه بند و گشاد عضوی از جای بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و ماءالشعیر... سود دارد... طلی شکستگی و طلی ... خلع را. (نوروزنامه ). - رد الخلع ؛ جا انداختن استخوان . (یادداشت بخط مؤلف ). - خلع شدن ؛ بیرون شدن عضوی از بندگاه خود. (ناظم الاطباء). || بیرون شدگی جامه و موزه . (ناظم الاطباء). مقابل لبس که پوشش است . (یادداشت بخط مؤلف ). - خلع کردن ؛ بیرون کردن جامه و موزه . (از ناظم الاطباء). - خلع نعلین ؛ آهنجیدن آن . (یادداشت بخط مؤلف ) : فاخلع نعلیک گفت : موسی را که نعلین بیاهنج یعنی از پا بدر کن ... (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). اخراج، انفصال، بركناري، عزل، معزول، بركنار، مخلوع ، در آوردن، ريشه كن كردن، كندن نصب منصوب، برگماري
1- در آوردن، ريشه كن كردن، كندن dethronement, discharge, deposal, disabled خلع من منصب، خلع من العرش، التخلص من yerinden çıkarmak déloger entfernen desalojar sloggiare عزل از پادشاهی، تخلیه، ترشح، بده
کلمه "خلع" در زبان فارسی به معنای جدا کردن یا خارج کردن چیزی از جای خود است و در زمینههای مختلفی مانند حقوقی، سیاسی و اجتماعی به کار میرود. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، چند نکته وجود دارد که رعایت آنها میتواند به وضوح و دقت بیشتر متن کمک کند:
نقطهگذاری: کلمه "خلع" باید به صورت صحیح و بدون استفاده از نقطهگذاری نامناسب نوشته شود. به عنوان مثال: "خلع" و نه "خلع."
استفاده در جملات: هنگام استفاده از کلمه "خلع" در جملات، توجه داشته باشید که فعل و اسم مرتبط با آن به درستی انتخاب شوند. به عنوان مثال:
"او در دادگاه از خلع ید شکایت کرد."
"خلع سلاح یکی از مراحل مهم در فرایند صلح بود."
ترکیبها: این کلمه ممکن است با دیگر واژهها ترکیب شود، مانند "خلع ید"، "خلع سلاح" و... که هر یک معنای خاص خود را دارند. هنگام استفاده از ترکیبها، باید مفهوم آنها را بهدرستی درک کرد.
توجه به معنای خاص: در زمینههای حقوقی، "خلع" به معنای سلب مالکیت یا حقوق است؛ بنابراین باید در متنهایی که به موضوعات حقوقی مربوط میشوند، به دقت به معنا و مفهوم آن توجه کرد.
قواعد تلفظ: کلمه "خلع" به صورت /xelʌʔ/ تلفظ میشود. توجه به تلفظ درست آن میتواند در گفتار شفاهی اهمیت داشته باشد.
با رعایت این موارد، میتوانید کلمه "خلع" را به درستی و بهطور مؤثر در نوشتار و گفتار خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "خلع" در جمله آمده است:
در تاریخ ایران، دورهای وجود داشت که شاهان را به دلیل فساد مالی از سلطنت خلع کردند.
خلع سلاح گروههای تروریستی یکی از اهداف مهم دولتها در برقراری امنیت است.
پس از بررسیهای لازم، دادگاه تصمیم به خلع مالکیت از فرد خاطی گرفت.
در مواقعی که فرد از وظایف قانونی خود تخطی کند، ممکن است به خلع اعتماد عمومی دچار شود.
اگر به مثالهای بیشتری یا موضوع خاصی نیاز دارید، لطفا بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر