جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خلف .[ خ َ ] (ع اِ) سپس . نقیض قدام . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). پشت . وراء. (یادداشت بخط مؤلف ) . || بعد. پس . (منتهی الارب ) : له معقبات ٌ من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من اءَمر اﷲان اﷲ لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما باءَنفسهم . (قرآن 11/13). اًِلا من ارتضی ̍ من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصداً. (قرآن 27/72). فرحین بما آتی̍هم اﷲ من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم اءَلا خوف علیهم و لا هم یحزنون . (قرآن 170/3). غرقه اندر غفلت و در قال و قیل ننگش آید آمدن خلف دلیل . مولوی . || گروهی که پس گروه دیگر آیند. یقال : هولاء خلف سوء. || سخن تباه . خطا. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). یقال : سکت الفاً و نطق حلفاً؛ یعنی از هزار کلمه سکوت کرد و چون بزبان آمد سخن خطا گفت : هوالردی من القول المخالف بعضه بعضاً. (اساس الاقتباس ). - قیاس خلف ؛ اصطلاحی است منطقی . رجوع به قیاس خلف در این لغت نامه و اساس الاقتباس صص 319-324 شود. || دم تبر و سر آن . || کسی که در وی خیر نباشد. || فرزند بد. || فرزند صالح . یقال هو خلف صدق من ابیه . (این کلام وقتی گفته می آید که فرزندی بجای پدر نشیند و چون او رفتار کند). || جمعی که رفته باشند از قبیله ای . || جمعی که حاضر باشند از قبیله ای . || تبر کلان . || تبر که یک سر داشته باشد. (از منتهی الارب )(از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || سر استر. || نسل . || کوتاه ترین استخوانهای پهلو. (از منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خُلوف . - اضلاع خلف ؛ عظام خلف . - عظام خلف ؛ اضلاع زور. || جایگاهی که شترانی را در آنجا بازدارند. || ماورای خانه . || خیک کهنه ٔ شیر. || (اِمص ) آب بر کشی از چاه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). پس، پشت، ظهر، عقب، ورا، واپس ، وارث پيش مورث successor, dead خليفة، خلف، وريث، وارث halaf khalaf chalaf khalaf khalaf جانشین، قائم مقام
کلمه «خلف» در زبان فارسی به معنای جانشین یا وارث است و میتواند به استناد به شخصی که پس از دیگری میآید، مورد استفاده قرار گیرد. استفاده صحیح از این کلمه به لحاظ نحوی و نگارشی به نکات زیر توجه دارد:
نحوه نوشتار: کلمه «خلف» به شکل صحیح باید به همین صورت نوشته شود و با هیچ گونه تغییر یا اضافاتی ترکیب نگردد.
نقش کلمه: این کلمه معمولاً به عنوان اسم به کار میرود. به عنوان مثال: «خلف او، شخصی با ویژگیهای مثبت بود.»
جمعبندی: جمع کلمه «خلف» به شکل «خلائف» (مخصوصاً در متون ادبی و رسمی) یا «خلفها» (در زبان محاوره) استفاده میشود.
نحوه استفاده: این کلمه میتواند به عنوان صفت یا برای توصیف یا مشخص کردن شخص، گروه یا چیزهایی که جانشینی دارند، به کار رود. به عنوان مثال: «او خلفی شایسته بر پدرش بود.»
قید و وصف: هنگام استفاده از این کلمه در جملات، میتوان از عباراتی مانند «خلفی خوب» یا «خلفی شایسته» برای توصیف آن استفاده کرد.
توجه به سیاق: در نوشتار، توجه به سیاق و متن ضروری است. برای مثال در متون دینی یا تاریخی، ممکن است احساسات خاصی به این کلمه داده شود که باید به آن توجه کرد.
در نظر داشته باشید که دقت در انتخاب کلمات و ساختار جملات، تأثیر زیادی بر وضوح و زیبایی متن دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خلف" در جمله آورده شده است:
پس از درگذشت پدرش، او به عنوان خلف او در اداره شرکت مشغول به کار شد.
علمای دین همواره به دنبال خلف صالح هستند که بتواند راه ایشان را ادامه دهد.
خلف ایشان در این مسند، جوانی با استعداد و پر انرژی است.
خلف خلفای عثمانی، در تاریخ به عنوان حاکمان بزرگ شناخته میشوند.
او به عنوان خلف قهرمانان تاریخ، الگویی برای جوانان قرار گرفت.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر