جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خلل . [ خ َ ل َ ] (ع اِ) گشادگی میان دو چیز. رخنه . || مخرجهای باران از ابر. || بندگی مردم . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || پراکندگی در رأی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || عیب . (یادداشت بخط مؤلف ) : با سخن گفتن تو هر سخنی باخلل است با ستود خرد تو خرد خلق سقیم . فرخی . گرت نباید بد وخطا و خلل عادت کن بی بدی و بی خللی . ناصرخسرو. بر خللی سخت هیچ خشم مگیر از من اگر گفتمت که بر خللی . ناصرخسرو. ملاح گفت : کشتی راخللی هست یکی از شما باید که بدین ستون رود. (گلستان سعدی ). || نقصان . (یادداشت بخط مؤلف ) : هر کسی ... مرکب است از چهار چیز... و هرگاه که یک چیز از آنرا خلل افتد ترازوی راست نهاده بگشت . (تاریخ بیهقی ). خشم لشکر این پادشاه (ناطقه ) است . که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوار کند. (تاریخ بیهقی ). بگشای زلف تافتن اندر فتد بروز بنمای روی تا بشب اندر فتد خلل . سوزنی . - باخلل ؛ بانقصان : چون بوذرجمهر حکیم از دین گبرکان دست بداشت که دینی باخلل بوده است . (تاریخ بیهقی ). || پریشانی ، نابسامانی . (یادداشت بخط مؤلف ) : از فرایض احکام جهانداری آنست که بتلافی خللها... مبادرت نموده شود. (کلیله و دمنه ) و خللی به اوساط و اذناب و اطراف و حواشی آن راه نتوانست داد. (کلیله و دمنه ). اگر بی هنران خدمت اسلاف را وسیلت سیادت سازند، خلل بکارها راه یابد. (کلیله و دمنه ). از حضرت بخارا حسام الدوله تاش را بازخواندند تا تلافی آن خلل و تدارک آن حال بکند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). خلل ببزم محبت از آن زمان افتاد که خوب و بد بهم آمیختند و پیوستند. عطار. || خطا. زلت . گناه . (از یادداشت بخط مؤلف ) : نی در نبات این بدلی آمد از قدر نه در نجوم آن خللی آمد از قضا. خاقانی . طبع جهان از خلل آبستن است گر خللی رفت خطا بر من است . نظامی . باده تو خوردی گنه زهر چیست ؟ جرم تو کردی خلل دهر چیست ؟ نظامی . و ملامت کردن گرفت که در شرف انسان چه خلل دیدی که خوی بهائم گرفتی . (گلستان سعدی ). - بی خللی ؛ بی خطایی : کار ما را عنایت ازلی از خطا داده بود بی خللی . نظامی . || گزند. آسیب . (یادداشت مؤلف ) : ششم کبر و حسد هر هفت بارت کزین یاران خلل پذرفت کارت . ناصرخسرو. به اعتقاد خلل درنیابد ار گویم که این محمد ترک آن محمدعرب است . خاقانی . مأموراز قبل سلطان که چون از طرفی وهنی حادث شود و از جانبی خللی متولد گردد، با غزنه نشیند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از این قدر چه خلل زاید. (گلستان سعدی ). بنیاد خاک که بر سر آبست ازین سبب خالی نباشد از خللی یا تزلزلی . سعدی . درین زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه ٔ غزل است . حافظ. || خرابی . فساد. تباهی در کار. (از منتهی الارب ) (یادداشت بخط مؤلف ) : از شغلهایی که بدیشان مفوض بود که جز بدیشان راست نیامدی ... خواستند و دلها از ما و کارهای ما برداشتند و خلل آن بملک پیوست . (تاریخ بیهقی ). چون قائد را... در باب خانه و اسباب او احتیاط فرمود تا خللی نیفتد. (تاریخ بیهقی ). اندیشید نباید که در راه خللی افتد. (تاریخ بیهقی ). بفر دولت عالی برمراد و هیچ خلل نیست . (تاریخ بیهقی ). خلل از ملک چون شود زائل جز به رأی وزیر و تیغ امیر. ناصرخسرو. و اتفاق بستند کی اگر پرویز حرکت کند هر دو بدفع او مشغول باشند و آن طرف بخلل شد بعد از انک حیلتها و خدیعتها کرد کی شرح آن دراز است . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 105). این بدان بیغم از هراس خلل وآن بدین ایمن از نهیب فتور. مسعودسعد. نیست در باطن تو هیچ خلل می نبینم ز هیچ نوع عمل . سنائی . و اگر حجابی در راه افتد، مصالح معاش و معاد خلل پذیرد و بی تردیدی بباید دانست که اگر کسی امام اعظم را خلافی اندیشد... خلل آن به اطراف و نواحی و مملکت او بازگردد. (کلیله و دمنه ). علم تعطیل مشنوید از غیر سر توحید را خلل منهید. خاقانی . برخلاف رضا و موافقت او کارها می راند و از آن سبب خللها روی می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). در ملک خللی فاحش و شکلی شنیع ظاهر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). بصدق عمل و مرمت خلل مطالبت می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). می نیندیشیم آخر ما بهوش کاین خلل در گندم است از مکر موش . مولوی (مثنوی ). حسن هر ذائقه که یافت خلل چه شناسد که چیست طعم عسل . ؟ منفذها، منافذ، سوراخ ها damage, disagreement إزعاج rahatsızlık perturbation störung disturbio disturbo خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب
کلمه "خلل" در زبان فارسی به معنای نقص، مشکل یا اختلال میباشد. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، چند نکته مهم وجود دارد:
معنی و کاربرد: "خلل" در جملات میتواند به نقص یا اختلال در یک سیستم، فرآیند یا وضعیت اشاره داشته باشد. به عنوان مثال: "در کار این ماشین خلل وجود دارد."
نحو و ساختار جمله: این کلمه معمولاً به عنوان اسم و در موقعیتهای مختلف، مانند فاعل، مفعول یا مضاف به کار میرود. به عنوان مثال: "خلل در برنامهریزی باعث تأخیر شد."
نگارش صحیح: در نوشتار، توجه به قواعد املایی و نگارشی درست لازم است. کلمه "خلل" باید به دقت و با رعایت املای صحیح نوشته شود.
تلفظ: این کلمه به صورت "خَلَل" تلفظ میشود و توجه به حروف صدادار و بیصدا در تلفظ آن مهم است.
استعمال در متنهای رسمی و غیررسمی: این کلمه میتواند در متنهای علمی، ادبی، رسمی یا غیررسمی به کار رود، اما باید متناسب با زمینه و لحن صحبت یا نوشتار انتخاب شود.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "خلل" به درستی و به شکل مؤثر استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خلل" در جمله آورده شده است:
روند اجرای پروژه با خللهایی مواجه شد که نیاز به بررسی دارد.
او به خاطر خلل در سیستم صوتی، نتوانست به خوبی سخنرانی کند.
این گزارش به تاثیرات زیستمحیطی خللهای انسانی بر اکوسیستم میپردازد.
خلل در ارتباطات بینفردی میتواند به بروز سوءتفاهمها منجر شود.
تستهای انجام شده نشان داد که در ساختار این ساختمان خللهایی وجود دارد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر