جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خوار. [ خوا / خا ] (اِخ ) ناحیتی است از شمال محدود بفیروزکوه و دماوند و از مشرق بسمنان و از جنوب به کویر و از مغرب به ورامین و در شمال آن بنه کوه واقع شده که از مغرب منتهی به قره آقاج یا سیاه کوه است . بعضی از قسمتهای این کوه از جانب مغرب تا کویر پیش می رود، مانند کوه نمک در جنوب شرقی ایوانکی و کوه کج در جنوب غربی آن . رودهایی که آن را مشروب می کند عبارتند از: حبله رود که از فیروزکوه سرچشمه می گیرد و شیب آن موسوم به نمرودو دلی چای میباشد و از قریه ٔ عمارت می گذرد و به شعبات زیاد تقسیم میشود که یکی از آنها قشلاق را مشروب می کند. دیگر رود ایوانکی است که سرچشمه ٔ آن زرین کوه مشرق دماوند است و از آینه ورزان و مشرق سیاه کوه گذشته به ایوانکی می رسد و بطرف جنوب شرقی منحرف شده و از سردره به ارتفاع 885 متر می گذرد. جلگه ٔ خوار حاصل خیز است و از رسوبات دو رود فوق تشکیل یافته که از جنوب به باطلاقهایی منتهی میشود. در شمال غربی آن سیاه کوه واقع شده که محل نشو و نمای سن است و غالباً این حشره از این کوه برمی خیزد و بزراعت ورامین و خوار و نقاطی که در امتداد آن ها واقع است خسارت وارد می آورد. خوار و ایوانکی دارای 7 قریه و پانزده هزار جمعیت اند ومرکز آن قریه ٔ قشلاق است . قراء معروف آن آرادان ، ریکان و ایوانکی می باشد که در شمال و شمال غربی سردره ٔ خوار است . توضیح : حبله رود در موقع ورود به جلگه ٔ خوار در محلی موسوم به سرآب به سه شعبه تقسیم میشود: یکی موسوم به لات فردان که از جنوب آرادان می گذرد و دومی موسوم به لات سفید که از جنوب یاطری عبور میکند و سوم موسوم به لات کردوان که از مشرق ریکان میگذرد. و قسمت عمده ٔ آب آن بمصرف زراعت میرسد. محصولات مهم خوار، غلات و صیفی و خصوصاً خربزه است . (از جغرافیای سیاسی کیهان صص 355 - 356) یاقوت آن را چنین توصیف می کند: شهر بزرگی است از اعمال ری در سر راه خراسان و میان ری و سمنان واقع شده و محل آمد و شد قوافل است . این شهر قریب به بیست فرسخ از ری دور است و فعلاً بیشتر نقاط آن خراب می باشد. (از معجم البلدان ). شهرکی است [ از جبال ] ازری ، آبادان . (حدود العالم ) : بیاورد لشکر سوی خوار ری بیاراست جنگ و بیفشرد پی . فردوسی . برای اطلاع بیشتر رجوع به نزهة القلوب و سرزمینهای خلافت شرقی شود. سردره ٔ خوار: چون از ایوانکی دو فرسخی بطرف خوار طی شود به سردره خوار می رسیم . مسافت داخل سردره خوار یک فرسخ و نیم وفاصله ٔ انتهای «سردره خوار» تا قشلاق (گرمسار کنونی )یک فرسخ و نیم است . اعتمادالسلطنه این محل را چنین ذکر می کند: از ایوانکی تا نیم فرسخ بدهنه ٔ (سردره خوار) مانده زراعات ایوان کی دو سمت جاده بوده و خوب زراعتی است و از آنجا تا دهنه ٔ سردره خوار نیم فرسخ کویر نمک بوده در دهنه ٔ سردره خوار یک کاروانسرای سنگی ، یک قراولخانه ٔ کوچک چهار برجی قدیم مخروبه است که می گویند از بناهای سلطان سنجر است . وارد سردره که میشوید دهنه تنگ است متدرجاً وسعتی پیدا می کند تا اواسط دره باز مضیق میشود تا بجلگه ٔ خوار کوههای دو طرف خشک و غالباً خاک است و جز جانورهای موذیه چیزی ندارد در میان سردره که وسیع میشود یک کاروانسرای مخروبه خیلی قدیمی است . اول سردره خوار آخر ملک ورامین و اول ملک خوار است . (از مطلعالشمس ج 3 ص 345). 1- پست، توسري خور، حقير، خفيف، دني، ذليل، زبون، سرافكنده، سقط، فرومايه، متذلل، محقر عزيز
1- بي مقدار، بي ارزش، بي قدر
2- بي مصرف، مهمل contemptible, debased, degraded, despicable, abject, abused, hangdog, wretched خسيس، تافه، جدير بالإزدراء، مهين، مزدري، وضيع، ازدراء aşağılık méprisable verächtlich despreciable spregevole قابل تحقیر، پست یاخفیف شده، مطرود، نکوهش پذیر، فرومایه، خسیس، سرافکنده، خفیف، رنجور، بد بخت، رنجه، تاسف اور
کلمه "خوار" در زبان فارسی به معانی مختلفی به کار میرود. این کلمه بهعنوان یک صفت به معنای ناتوان، پست یا ضعیف و نیز به معنای شخصی که به نحوی در معرض تحقیر و بی احترامی قرار میگیرد، استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با آن اشاره میکنم:
طیف معنایی: مهم است که دقت کنید "خوار" در چه بافت و زمینهای استفاده میشود، چرا که معنای آن میتواند بسته به ترکیبهای دیگر تغییر کند.
ترکیبات: "خوار" میتواند بهعنوان پیشوند در ترکیبات مختلف به کار رود. به عنوان مثال، "خوار و ذلیل" یا "خوار و زبون".
هر دو جنسیت: این کلمه بهطور کلی برای هر دو جنس به کار میرود ولی ممکن است در متون ادبی و شاعری بیشتر برای انسانها و در توصیف وضع اجتماعی یا اقتصادی استفاده شود.
نگارش و املای صحیح: همواره دقت کنید که املای کلمه "خوار" بهصورت صحیح و با استانداردهای املایی فارسی نوشته شود.
قید و صفت: "خوار" میتواند بهعنوان صفت بهکار رود (مانند "مرد خوار") و میتواند به عبارات و جملات کمک کند تا مفهوم خاصتری را منتقل کنند.
اگر سوال خاصتری درباره استفاده یا معانی کلمه "خوار" دارید، خوشحال میشوم بیشتر کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "خوار" در جملات مختلف آورده شده است:
او به خاطر رفتارهای ناپسندش در جمع دوستانش خوار شد.
برخی افراد در جامعه به خاطر انتخابهایشان خوار و استهزا میشوند.
نمیخواهم کسی را خوار کنم، اما باید حقیقت را بیان کنم.
احساس خوار شدن در برابر دیگران میتواند بسیار ناراحتکننده باشد.
او به خاطر نادانیاش در آن موضوع به شدت خوار شد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: قابل تحقیر، پست یاخفیف شده، مطرود، نکوهش پذیر، فرومایه، خسیس، سرافکنده، خفیف، رنجور، بد بخت، رنجه، تاسف اور