جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خواری . [ خوا / خا ] (حامص ) پریشانی . حقارت . پستی .(ناظم الاطباء). ذُل ّ. ذِلّت . هَوان . هَون . مَذَلّت .ذِلْذِل . ذِلْذِلة. مقابل عز. خزی . حُقْریّت . حَقر.مَحْقَرة. زبونی . (یادداشت بخط مؤلف ) : که این راز بر ما بباید گشاد وگر سر بخواری بباید نهاد. فردوسی . بخواری نگهبان ایرانیان همی بود با دیو بسته میان . فردوسی . چو خاقان چنین زینهاری شود از آن برتری سوی خواری شود. فردوسی . بخونست غرقه تن ریو نیز از این بیش خواری چه باشد بنیز؟ فردوسی . بدین خواری بدین زاری بدین درد مژه پر آب گرم و روی پرگرد. (ویس و رامین ). ای درم از دست تو رسیده به پستی زرّ ز بخشیدنت فتاده بخواری . فرخی . نه از خواری چنان بگذشت او را ندارد کس چنان فرزند را خوار. فرخی . خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود خوار آن خواری که بر تو زین سپس غوغا کند. منوچهری . نازی تو کنی بر ما وز ما نکشی نازی خواری بکنی بر ما وز ما نکشی خواری . منوچهری . در هوای من بسیار خواری خورده است من او را دست خواجه نخواهم داد. (تاریخ بیهقی ). باز دل خوش کردم که هر خواری که پیش آید بباید کشید از بهر بودلف . (تاریخ بیهقی ). چه نیکو سخن گفت یاری بیاری که تا کی کشیم از خُسُر ذل و خواری ؟ ؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). اگرچند خواری کندروزگار شهان و بزرگان نباشند خوار. اسدی . خواری مکش و کبر مکن در ره دین رو مؤمن نه مقصر بود ای پیر و نه خالی . ناصرخسرو. صلاح دین بود پرهیزکاری طمعدین را کشد در خاک خواری . ناصرخسرو. ناگاه حکیم را دید دست و پای بسته وبر استرکره ای افکنده و او را بخواری می بردند. (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ). بر عزیزان کسی که خواری کرد زود گردد ذلیل و درگذرد. خاقانی . روزی چه طلب کنم بخواری خود بی طلب و هوان ببینم . خاقانی . وی خاک عزیز خود بخواری تن را عوض از جفات جویم . خاقانی . چو خسرو دیدکآن خواری بر او رفت بکار خویشتن لختی فرورفت . نظامی . بصد زاری ز خاک راه برخاست ز بس خواری شده با خاک ره راست . نظامی . می کشم خواری ّ رنگارنگ تو آخر آید بوی یک رنگی پدید. عطار. چو همسریش نبینم بناقصی ندهم خلیفه زاده تحمل چرا کند خواری ؟ سعدی . مکن گر مردمی ، بسیارخواری که سگ زین می کشد بسیار خواری . سعدی (گلستان ). خواری بیند ز میزبان اضافت مرد که ناخوانده شد بخوانی مهمان . تقوی . || سستی . سهل انگاری . (یادداشت مؤلف ) : بر بزرگان بزرگان جهان پهلو زدی ابله آنکس کو بخواری جنگ با خارا کند. منوچهری . || سهولت . سراء. (یادداشت مؤلف ): الذین ینفقون فی السراء و الضراء. (قرآن 134/3)؛ آنانکه مال نفقه و هزینه کنند درخواری و دشخواری . (تفسیر ابوالفتوح رازی ). ای عجب در سرای دشخواری بتو خواری خواست در سرای خواری کی بتو دشخواری خواهد خواست . (ابوالفتوح رازی ). اگر نه آنستی که او ازجمله ٔ تسبیح کنندگان بودی و تنزیه گویندگان من در حال رخا و خواری . (تفسیر ابوالفتوح رازی ). || دشنام . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). پستي، تحقير، حقارت، خضوع، خزيه، خزي، خفت، دوني، ذلت، زبوني، ضرع، فرومايگي، فلاكت، مذلت، مهانت، هوان عز ignominy, abasement, poverty, insult, abjection, abuse, baseness, bitter fate, heavy burden, rough luck, unhappy lot, hit خزي، عار، هوأن، ذل، مهين aşağılama humiliation erniedrigung humillación umiliazione رسوایی، کار زشت، بد نامی، افتضاح، خفت، فقر، بینوایی، تهی دستی، کمیابی، پستی، توهین، سب، خون ریزی، ذلت، سوء استعمال، فحش، پرخاش، فرومایگی، خبی، خاتوله، خوار
ignominy|abasement , poverty , insult , abjection , abuse , baseness , bitter fate , heavy burden , rough luck , unhappy lot , hit
ترکی
aşağılama
فرانسوی
humiliation
آلمانی
erniedrigung
اسپانیایی
humillación
ایتالیایی
umiliazione
عربی
خزي|عار , هوأن , ذل , مهين
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "خواری" در زبان فارسی به معنای تَحقیر، ذلت، یا پایین آمدن از ارزش و مقام است. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
نقش کلمه: "خواری" به عنوان اسم استفاده میشود و میتواند به عنوان اسم مصدر یا اسم مفعول در جملات به کار رود.
نحوه نوشتار: این کلمه باید به صورت صحیح و بدون غلطنویسی نوشته شود.
ترکیبها: "خواری" معمولاً در ترکیب با دیگر واژهها به کار میرود مثل "خواری انسانی" یا "خواری اجتماعی". در این حالت، باید دقت شود که نوع ترکیب و همنشینی واژهها با هم هماهنگ باشد.
استفاده در جملات: زمان استفاده از "خواری"، بهتر است از جملههای واضح و قابل فهم استفاده شود. به عنوان مثال: "او به خاطر رفتارهایش دچار خواری شد."
شکلهای مختلف: در زبان فارسی، ممکن است که اشکال مختلفی از این کلمه (مانند "خوار" یا "خوار شدن") نیز به کار رود. باید توجه داشت که هریک از این اشکال ممکن است بار معنایی متفاوتی داشته باشد.
به طور کلی، استفاده صحیح و به جا از کلمه "خواری" در متن میتواند تأثیر زیادی بر وضوح و زیبایی نگارش داشته باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "خواری" در جمله آورده شده است:
او در مقابل جمع، احساس خواری کرد و نتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد.
خواری و سرافکندگی نتیجه اقدامات ناپسند فرد است.
او به خاطر رفتار ناپسندش در میهمانی، باعث خواری خودش و خانوادهاش شد.
خیانت به دوستان، خواری و شرمساری به همراه دارد که هرگز فراموش نمیشود.
برخی از مردم به اشتباه فکر میکنند که به دیگران بیاحترامی کردن باعث بزرگتر شدن آنها میشود، در حالی که در واقع تنها به خواری خود دامن میزنند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر