جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خود. (اِ) مغفر. کلاه سپاهی که از آهن و یا فلز دیگر سازند. (ناظم الاطباء). کلاهی که در جنگ بر سر نهند. خوی . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بیضه . (یادداشت بخط مؤلف ) : همان خود و مغفر هزارودویست بگنجور فرمود کَاکنون مایست . فردوسی . ز هر سو زبانه همی برکشید کسی خود و اسب و سیاوش ندید. فردوسی . همی گرز پولاد همچون تگرگ ببارید بر جوشن و خود و ترگ . فردوسی . سپهبد کمان را بزه بر نهاد یکی خود پولاد بر سر نهاد. فردوسی . بجای قبا درع بستی و جوشن بجای کله خود بستی و مغفر. فرخی . بر خصم نشان باشد بر دشمن اثر ماند تا تیغ بکف داری تا خود بسر داری . فرخی . خودی روی پوش آهنی بیاوردند عمداً تنگ چنانکه روی و سرش را نپوشیدی . (تاریخ بیهقی ). خودی فراختر آوردند. (تاریخ بیهقی ). گران جوشن و خود کردی گزین بچابک سواری ربودی ز زین . اسدی . از علم و خرد سپر کن و خود وز فضل و ادب دبوس و ساطور. ناصرخسرو. ز شاه فلک تیغ و مه مرکب او زحل خود و مریخ خفتان نماید. خاقانی . خود ازبرای سر زره ازبهر بر بود تو ماه روی عادت دیگر نهاده ای در بر گرفته ای دل چون خود آهنین وآن زلف چون زره را بر سر نهاده ای . ظهیر فاریابی . گرز با خود از محاکاة پتک و سندان حکایت می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). همه زرههای داودی درپوشیدند و خودهای فرنگی بر سر نهادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مرد را باخود و زره دونیم میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). چه برخیزد از خود آهن ترا چو سر آهنین نیست در زیر خود؟ عطار. آن زره وآن خود در جنگ و دغا وین شراب و نقل در بزم و صفا. مولوی . که خود و سرش را نه در هم شکست . سعدی (بوستان ). زمین آسمان شد ز گرد کبود چو انجم در آن برق شمشیر و خود. سعدی . به اینها موافق شده بهر کین جبه بکتر و خود و جوشن کجین . نظام قاری . از یقّه و گریبان هر جاست گیروداری وز خود و درع و جوشن در هر طرف نبردی . نظام قاری . چو مرد رفت ز میدان چه خود و چه معجر. قاآنی . - خود خروچ ؛ تاج خروس یعنی گوشت پاره ای سرخ که بر سر خروس است . (ناظم الاطباء). || گل بستان افروز. (ناظم الاطباء). خوچ . كلاه خود، كلاه فلزي، مغفر، كلاه جنگي غير own الذات öz soi selbst ser se stesso
کلمه "خود" در زبان فارسی به عنوان ضمیر استفهامی و نسبی به کار میرود و از قواعد خاصی برخوردار است. در زیر به برخی از این قواعد و نکات نگارشی اشاره میشود:
استفاده از "خود" به عنوان ضمیر تأکیدی:
"خود" میتواند برای تأکید بر فاعل جمله به کار رود. مثلاً: «من خودم این کار را انجام دادهام.»
حروف جر:
در ترکیب با حروف جر، "خود" به اشکال مختلف درمیآید. مثلا: «به خودم» یا «از خود».
ترکیب و پسوندها:
"خود" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود، مانند «خودخواه» یا «خودآموز».
جایگاه در جمله:
معمولاً "خود" در محلی از جمله قرار میگیرد که میخواهیم بر فاعل تأکید کنیم، و میتواند در ابتدای جمله نیز به کار رود.
نگارش صحیح:
در نگارش، "خود" بهصورت مستقل و بدون هیچ گونه فاصلهای باید نوشته شود و در فارسی از علائم نگارشی (مانند ویرگول، نقطه و ...) در مکانهای مناسب استفاده شود.
پرهیز از تکرار بیجا:
برای جلوگیری از تکرار بیجا و کاهش وضوح، در نگارش باید توجه داشت که اندازه استفاده از "خود" متناسب با ساختار و مفهوم جمله باشد.
با رعایت این نکات میتوان از "خود" به درستی و مؤثر در جملات فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "خود" در جمله آورده شده است:
او به خودش قول داد که بیشتر مطالعه کند.
بهتر است که ما خودمان تصمیمگیری کنیم.
این کار به خودی خود خیلی دشوار نیست.
او خودش مسئول تمام پروژهها بود.
من باید به خودم اعتماد بیشتری داشته باشم.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا سوالات دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر