جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خوشگوار. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (نف مرکب ) خوش گوارنده . هنی . سریعالانهضام . سریعالهضم . سبک . زودگذر. زودگوار. مفرح . زودهضم . (یادداشت مؤلف ). || نکو. ملایم . خوب . سازگار. که طبیعت در آن خوش شود و آرام یابد از آب یا هوا یا شربت یا می و جز آن : هوایش نکو چون هوای بهار زمین خرم آبش نکو خوشگوار. فردوسی . همه آبها روشن و خوشگوار همیشه بر و بوم او چون بهار. فردوسی . بت دل نواز و می خوشگوار پرستید و آگه نبد او ز کار. فردوسی . چو گشتند مست از می خوشگوار برفتند از ایوان گوهرنگار. فردوسی . می ده چهار ساغر تا خوشگوار باشد زیرا که طبع عالم هم بر چهار باشد. منوچهری . اگر پند حجت شنودی بدو شو بخور نوش خور میوه ٔ خوشگوارش . ناصرخسرو. اگر سازوار است و خوش مر ترا بت رودساز و می خوشگوارش . ناصرخسرو. هرچند بخوب و خوش سخنها خرمای عزیز و خوشگوارم . ناصرخسرو. رودی است معروف کی به اصطخر و مرودشت آید آبی خوشگوار است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و آب آن رود آبی خوشگوار و آبادان است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). تا روز طرب در بهار عشرت بازار می خوشگوار دارد. مسعودسعد. بکام و حلق رعیت ز دادکاری تو رسیده شربت انصاف خوشگوار تو باد. سوزنی . کم خور خاقانیا مائده ٔ دهر از آنک نیست ابا خوشگوار هست ترش میزبان . خاقانی . مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را لبهای شکرینت غم خوشگوار کرده . خاقانی . به گنجینه ٔ تخت بارش دهند چو خواهد می خوشگوارش دهند. نظامی . مبادا کزان شربت خوشگوار نباشد چو من خاکیی جرعه خوار. نظامی . آدم از دانه که شد حیضه دار توبه شدش گلشکر خوشگوار. نظامی . ضرورت علی الجمله خیام وار گرفتم بکف باده ٔ خوشگوار. نزاری قهستانی (دستورنامه ). گلبن عیش می دمد ساقی گلعذار کو باد بهار می وزد باده ٔ خوشگوار کو. حافظ. معنی آب زندگی و روضه ٔ ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست . حافظ. ور آفتاب نکردی فسوس جام زرش چرا تهی ز می خوشگوار بایستی . حافظ. ما عیب کس بمستی و رندی نمی کنیم لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم . حافظ. صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش وین زهد خشک را بمی خوشگوار بخش . حافظ. savory, palatable, tasty, digestible, savoury, happy مالح، سائغ، متبل، طيب النكهة، لاذع، فاتح للشهية، لذيذ، صعتر، طيب güzel agréable angenehm agradable piacevole مورد پسند، خوش طعم، خوش مزه، لذیذ، مطبوع طبع، دلپذیر، مطبوع به ذائقه، گوارا، باسلیقه تهیه شده، مزه دار، قابل هضم
کلمه "خوشگوار" به معنای خوشایند و دلپذیر است و در زبان فارسی به کار میرود. اما در استفاده درست از این کلمه و نگارش آن، توجه به چند نکته ضروری است:
املا: کلمه "خوشگوار" به همین شکل و با این تلفظ نوشته میشود. استفاده از "خوش" به معنی خوش و "گوار" که به معنای مناسب و قابل پذیرش است، این کلمه را شکل میدهد.
جایگاه در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان صفت استفاده میشود و میتواند قبل از اسم بیاید. مثلاً:
"این نوشیدنی بسیار خوشگوار است."
"این غذا خوشگوار میباشد."
استفاده در جملات مختلف: میتوان این کلمه را در سبکهای ادبی، رسمی، یا مکالمههای روزمره به کار برد. به عنوان مثال:
"صدای خوشگوار پرندگان در صبح دلنشین است."
"طعم خوشگوار میوهها در تابستان بینظیر است."
تنوع گویش: در برخی مناطق ممکن است معانی یا دلالتهای مختلفی برای کلمه وجود داشته باشد، اما در کلیت زبان فارسی، "خوشگوار" معنای مثبت و خوشایند دارد.
قدرت تصویرسازی: استفاده از "خوشگوار" در نوشتار میتواند به تصویرسازی بهتر کمک کند و احساسات مثبت را در مخاطب برانگیزد.
این نکات کمک میکند تا از کلمه "خوشگوار" به شکل مؤثر و مناسب استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند جمله با کلمه "خوشگوار" ارائه میدهم:
بوی خوشگوار گلها در باغ، هر بازدیدکنندهای را به خود جذب میکند.
این چای دارچینی دارای طعم و عطر خوشگوار است که آرامش را به ارمغان میآورد.
هوای خوشگوار بهاری، حس طراوت و زندگی را در دل انسان زنده میکند.
موسیقی ملایم و خوشگوار شب را به یادماندنیتر کرد.
این ادویهها عطر و طعمی خوشگوار به غذای شما خواهند بخشید.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: مورد پسند، خوش طعم، خوش مزه، لذیذ، مطبوع طبع، دلپذیر، مطبوع به ذائقه، گوارا، باسلیقه تهیه شده، مزه دار، قابل هضم