جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خون ریختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ریختن خون . کشتن و کشتار کردن . (ناظم الاطباء). سفک . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). سفح . (دهار) : اگر من سزایم بخون ریختن ز دار بلند اندر آویختن . فردوسی . ببیند کنون راه خون ریختن بیاساید از رنج و آویختن . فردوسی . که خون ریختن نیست آئین من نه بد کردن اندر خور دین من . فردوسی . جهان خواستی یافتی خون مریز مکن بی گنه بر تن من ستیز. فردوسی . گرش مانم بدو کارم تباهست و گر خونش بریزم بی گناهست . نظامی . چند غبار ستم انگیختن آب خود و خون کسان ریختن . نظامی . خون صاحبنظران ریختی ای کعبه ٔ حسن قتل اینان که روا داشت که صید حرمند. سعدی (بدایع). که نه من ز دست عشقت ببرم بعاقبت جان تو مرا بکش که خونم ز تو خوبتر نریزد. سعدی (بدایع). ای چشم و چراغ دیده ٔ حی خون ریختنم چه میکنی هی . سعدی . فتنه انگیزی وخونریزی و خلقی نگرانند وه چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی . سعدی (طیبات ). بهر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت حلال کردمت الا بتیغ بیزاری . سعدی (طیبات ). اگرم تو خون بریزی بقیامتت نگیرم که میان دوستان اینهمه ماجرا نباشد. سعدی (طیبات ). خونت برای قالی سلطان بریختند ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش . سعدی (طیبات ). ندانمت که اجازت نوشت و فتوی داد که خون خلق بریزی ، مکن که کس نکند. سعدی (طیبات ). چو بازآمد از راه خشم و ستیز بشمشیرزن گفت خونش بریز. سعدی (بوستان ). به بی رغبتی شهوت انگیختن برغبت بود خون خود ریختن . سعدی (بوستان ). گه بخون ریختنم برخیزند گه به بد خواستنم بنشینند. سعدی (گلستان ). bleed, to bleed نزف دما، استدمى، رعف، فصد، تفطر حزنا، تحلب الشجرة، دفع، إبتز مالا من، جود بدمه، ينزف خون گرفتن، خون گرفتن از، خون جاری شدن از، خون امدن از، اخاذی کردن
در زبان فارسی، "خون ریختن" یک اصطلاح است که به معنای قربانی شدن یا از دست دادن خون و به طور کلی به معنای خطر و آسیب در یک موقعیت خاص به کار میرود. در اینجا به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این عبارت اشاره میکنم:
نحوه نگارش: اصطلاح "خون ریختن" باید به این شکل نوشته شود و از اشتباهاتی مانند "خون ریختن" (با غلط املایی) اجتناب شود.
ساختار فعل: فعل "ریختن" در اینجا به معنای پاشیدن یا خارج شدن است و معمولاً در زمانهای مختلف (ماضی، مضارع، امر) به کار میرود. به عنوان مثال:
ماضی: او خون ریخت.
مضارع: او خون میریزد.
امر: خون بریز!
مفاهیم کنایی: "خون ریختن" میتواند به معنای فدای جان یا تلاش در جهت یک هدف بزرگتر باشد. در این صورت، توجه به متون ادبی و نحوه استفاده از این عبارت در زمینههای فلسفی یا اجتماعی نیز حائز اهمیت است.
در متون رسمی: در نوشتارهای رسمی یا ادبی، باید توجه داشت که استفاده از این اصطلاح ممکن است به بستری خاص نیاز داشته باشد و باید با دقت به زمینه و محتوا پرداخته شود.
استفاده در عبارات و ضربالمثلها: "خون ریختن" معمولاً در عبارات خاص یا ضربالمثلها به کار میرود و معانی عمیقتری را به همراه دارد.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از این عبارت در نوشتارها و گفتارهای خود استفاده کنید.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: خون گرفتن، خون گرفتن از، خون جاری شدن از، خون امدن از، اخاذی کردن