جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xir
good  |

خیر

معنی: خیر. [ خ َ ] (ع اِ) نیکوئی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خوبی . مقابل شر :
ز دلها مردمان را خیر باشد.
فرخی .
یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی
جفت تو جود و مردی چون جفت حاتم ماویه .
منوچهری .
فعالش مایه ٔ خیر و جمالش آیت خوبی
جلالش نزهت خلق و کمالش زینت دنیی .
منوچهری .
کلکش چو مرغکی است دویده بر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ تر.
عسجدی .
من [ التونتاش ] رفتم و ندانم که حال شما چون خواهد شد که اینجا هیچ دلیل خیر نیست . (تاریخ بیهقی ). به امیر فرمانی رسیده بخیر و نیکویی . (تاریخ بیهقی ). همو عزوجل فرموده که ما شما را در خیر و شرمی آزماییم . (تاریخ بیهقی ).
عظیم خیر می کردم که هجو او گفتم
بدین ثواب جزیلم دهد خدای علیم .
(از تاریخ بیهقی ).
سمع و بصر و ذوق و شم و حس که بدو یافت
جوینده ز نایافتن خیر امان را.
ناصرخسرو.
جز صبر تیر او را اندر جهان سپر نیست
مرغیست صبر کو را جز خیر بال و پر نیست .
ناصرخسرو.
فعلت نه بقصد آمر خیر
قولت نه بلفظناهی شر.
ناصرخسرو.
الخیر معقود فی نواصی الخیل ؛ نیکی در پهلوی پیشانی اسب بسته است . (نوروزنامه ٔ عمرخیام ). حیوانی که در او نفع و ضر و خیر و شر باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت . (کلیله و دمنه ). آنکه سنگ در کیسه کند از تحمل آن رنجور گردد و روز حاجت بدو خیری نیاید. (کلیله ودمنه ). من اخلاق شیر دانم که در حق من جز خیر و خوبی نداند. (کلیله و دمنه ). تعبد و تعفف در دفع شر جوشنی عظیم است و در جذب خیر کمندی دراز.(کلیله و دمنه ).
شده ام سیر زین جهان زیراک
نیست خیری در این جهان که منم .
خاقانی .
گر دهدت سرکه چو شیره مجوش
خیر تو خواهد تو چه دانی خموش .
نظامی .
تو بر خیرو نیکی دهم دسترس
وگر نه چه خیر آید از من بکس .
سعدی .
تو بجای پدر چه کردی خیر
تا همان چشم داری از پسرت .
سعدی .
بر زیر دستان رحمت آوردی و اصلاح همگنان را بخیر توسط کردی . (گلستان ).
کسی با سگی نیکویی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیک مرد.
سعدی (بوستان ).
هر که مشهور شد به بی ادبی
دیگر از وی امید خیر مدار.
سعدی .
بخیری گر بگردانی نعیم است
به شرّی گر بجنبانی جحیم است .
پوریای ولی .
شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد.
حافظ.
پنهان ز حاسدان بخورم می که منعمان
خیر نهان ز بهر رضای خدا کنند.
حافظ.
گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
بدست باش که خیری بجای خویشتن است .
حافظ.
همین بس است که گویی ز خیر و شر با او
مرا بخیر تو امید نیست شر مرسان .
ضیاء.
- امثال :
بیکدست خیر است و یکدست شر .
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .
- خیر اعلی ؛ بالاترین خیرها.
- خیر تام ؛ نیکویی کامل . نیکی بتمام .
- ذکر بخیر ؛ یاد بخیر :
ذکرش بخیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی .
حافظ.
مست است یار و یاد حریفان نمیکند
ذکرش بخیر ساقی مسکین نواز من .
حافظ.
- روز بخیر ؛ سلام گونه ای است که در روز، بگاه رسیدن بهم یا جدا شدن از هم دو کس بهم می گویند.
- شب به خیر ؛ خداحافظی گونه ای است که در شب به گاه جدا شدن از هم گویند و آماده شدن خواب را.
- صبح بخیر ؛ تهنیتی است که در صبحگاهان آدمیان بهم می گویند.
- || صبح شما بخیر؛صبح بخیر. صبحک اﷲ خیراً.
- عاقبت بخیر ؛ نیکوفرجام . نیک سرانجام .
- عاقبت بخیری ؛ نیکوفرجامی . نیک سرانجامی .
- عصر بخیر ؛ تهنیتی است که بوقت عصر دو کس بهم می گویند.
- نتیجه بخیر ؛ عاقبت بخیر.
|| مال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : قوله تعالی «ان ترک خیراً»ای مالاً :
بزرگی رساند بمحتاج خیر
که ترسد که محتاج گردد بغیر.
سعدی .
|| اسبان . || آنچه در آن همه رغبت نمایند چون عقل و عدل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خیور. || نعمت . (ناظم الاطباء). کرم . بزرگواری . فیض . احسان . بر. (یادداشت مؤلف ) :
خیر برناید از تهی زنبیل .
ناصرخسرو.
امیدوار بود آدمی به خیر کسان .
سعدی (گلستان ).
از پای برهنه چه سیر آید و از دست بسته چه خیر.(گلستان ).
خیر تأخیر برنمی تابد.
اوحدی .
- امثال :
اگر خیر داشت نامش را می گذاشتند خیراﷲ .
باجی خیرم ده . کنایه ای تعبیری از «ولم کن ». «دست از سرم بردار».
خیر در خانه ٔ صاحبش را می شناسد .
خیر راه بدرخانه ٔ صاحب خود می برد .
|| برکت . مزد. اجرت نیک . (ناظم الاطباء). ثواب . اجر. رحمت . (یادداشت مؤلف ) : همگان گفتند انشأاﷲ تعالی خیر و نصرت باشد. (تاریخ بیهقی ). ای پدر جزاک اﷲ خیراً آنچه حاجت است در این کرده آید. (تاریخ بیهقی ).
هر کس که بدینار ودرم خیر نیندوخت
سرعاقبت اندر سر دینار و درم کرد.
سعدی .
مقام اصلی ما گوشه ٔ خراباتست
خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد.
حافظ.
- امثال :
تو بخیر و ما بسلامت .
- خیرببینی ؛ جمله ٔ دعائیه است و در مواقعی بکار برند که از کسی انجام کاری را خواهند و او را به عاقبت نیک آن امیدوار سازند. گویند: یک جوال خیر ببینی . یک لنگه خیر ببینی .
- خیرندیده ؛ نفرین گونه ای که در حق کسی کنند.
|| کلمه ٔ نفی بمعنی نه . نی . (ناظم الاطباء). نه . لا برای تفأل چون نه گفتن را شوم دانند. (یادداشت مؤلف
) :
چو گویمش که بگیرم دل از تو گوید خیر
خداش خیر دهد زانکه خیر می گوید.
محسن تأثیر.
- نه خیر ؛ نه . لا. نی .
|| در استفهام از خبر و طلب آگاهی از ماوقع گویند. خیر است : چون مرا بدید گفت خیر! گفتم باشد. (تاریخ بیهقی ).
روبهی می دوید از پی جان
روبهی دیگرش بدید چنان
گفت خیر است باز گوی خبر
گفت خرگیر می کند سلطان .
انوری .
درین میان کسی هست که زبان پارسی داند اشارت بمن کردند گفتمش خیر است . (گلستان ). مر ترا خوابی دیده گفت خیرباد.(گلستان ). || وجود در اصطلاح فلاسفه ٔ الهی و صوفیان . || کمال الشی ٔ. (از کشاف اصطلاحات فنون ). || (ص ) خوب . نیک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) . بهینه . (ابوالفتوح رازی ) : باز اعمال خیر و ساختن توشه ٔ آخرت از علت گناه از آنگونه شفا می دهد. (کلیله و دمنه ).صواب من آن است که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر... اقتصار نماییم . (کلیله و دمنه ).
- امر خیر ؛ عروسی . (یادداشت مؤلف ).
- خیرالانام ؛ بهترین مردمان .
- || کنایه از حضرت محمد صلوات اﷲ علیه .
- خیرالامور ؛ بهترین کارها : خیرالامور اوسطها.
- خیرالزیارة ؛ بهترین زیارتها: خیرالزیارة فقدان الزور.
- خیرالکلام ؛ بهترین کلام :
سعدیا قصه ختم کن بدعا
ان خیرالکلام قل و دل .
سعدی .
- خیر گرداندن ؛ بهتر گردانیدن :
یارب از لطف و کرم عاقبت خاقانی
خیرگردان تو که ما در طلب خواب و خوریم .
خاقانی .
- خیر ناس ؛ بهترین مردمان :
خیرناس ان ینفع الناس ای پسر
گرنه سنگی چه حریفی یامدر.
مولوی .
- دعای خیر ؛ دعای خوب . مقابل نفرین و دعای سوء :
ذکر جمیل و دعای خیر. (گلستان ).
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت .
حافظ.
- دعای بخیر ؛ دعای به نیک :
هر سحر گویدش دعای بخیر
ایزد ارجو که مستجاب کند.
خاقانی .
- ذکر خیر ؛ یاد نیک :
زنده ٔ جاوید ماند هر که نکونام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را.
سعدی .
حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر تست
بشتاب هان که اسب و قبا می فرستمت .
حافظ.
- کار خیر ؛ کار خوب :
خدایا توبرکار خیرم بدار.
سعدی (گلستان ).
هرگه که دل بعشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست .
حافظ.
- || کنایه از عروسی . امر خیر. رجوع به امر خیر شود.
... ادامه
2084 | 0
مترادف: 1- نچ، نه، ني 2- صلاح، صواب، مصلحت 3- بهي، خوبي، خوشي، نيكي 4- بركت، نعمت 5- سعادت، فيض 6- صدقه 7- اجرنيك، مزد
متضاد: بي خير
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [قدیمی]
مختصات: (خِ) (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: xayyer
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 810
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
good | well , welfare , benefit , handout , boon , philanthropy , benefaction , property , alms , almsdeed , aught , weal , well-doing
ترکی
hayir
فرانسوی
non
آلمانی
nein
اسپانیایی
no
ایتالیایی
no
عربی
جيد | خير , صالح , طيب , كريم , ممتع , لذيذ , فائدة , عمل الخير , عاطفية مفرطة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "خیر" در زبان فارسی به اشکال مختلف و در موقعیت‌های گوناگون به کار می‌رود و می‌توان از آن جمله‌های مختلفی ساخت. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. معانی و کاربردها:

    • "خیر" به معنای خوب، نیکو و سودمند است.
    • همچنین در زمینه‌های اخلاقی و معنوی به کار می‌رود.
  2. جمله‌های تعبیری:

    • برای بیان عمل یا رفتار نیک می‌توان از این کلمه استفاده کرد: "او انسان خوبی است و همیشه خیر دیگران را می‌خواهد."
    • همچنین می‌توان در سوالات نیز از آن استفاده کرد: "خیر شما در چیست؟"
  3. استفاده در جملات منفی:

    • در جملات منفی، "خیر" به معنای "نه" نیز به کار می‌رود: "خیر، این کار درست نیست."
  4. قید «خیر»:

    • در برخی عبارات "خیر" به عنوان قید استفاده می‌شود: "خیر و صلاح او را در نظر بگیرید."
  5. نکات نگارشی:
    • "خیر" باید به صورت جدا نوشته شود و به هیچ عنوان با کلمه دیگری ترکیب نمی‌شود.
    • در سطوح رسمی و نوشتاری، بهتر است از این کلمه در جملات کامل و واضح استفاده شود.

به طور کلی، "خیر" یک کلمه با معانی مثبت و معانی گاهی منفی است و در موقعیت‌های مختلف می‌تواند به کار برود. برای نوشتار رسمی و ادبی، بهتر است با دقت و درستی استفاده شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خیر" در جمله آورده شده است:

  1. خیر همیشه در کمک به دیگران بهترین راه را فرامی‌گیرد.
  2. او همیشه در انتخاب‌هایش خیر و صلاح دیگران را در نظر می‌گیرد.
  3. به نظر می‌رسد که برخی هزینه‌ها برای جامعه بیشتر خیر دارد تا ضرر.
  4. در زندگی، باید روی کارهای خیر تمرکز کنیم تا دنیای بهتری بسازیم.
  5. این خیریه برای کمک به نیازمندان فعالیت می‌کند و خیلی از افراد را حمایت کرده است.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظر دارید، لطفاً بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری