جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: د. [ دِ ] (با کسره ٔ ممتده ) (صوت ، ق ) در تداول خانگی حرف تعجب است به معنی واقعاً؟ و آیا راست است ؟ و آیا راستی چنین است ؟ و آیا راستی چنین بود؟ || در تداول عوام حرف استفهام تعجبی انکاری است مانند دِهَه ! || (در تداول عامه ) چرا چنین کنی ! || در تداول عوام . زود باش . چرا دیر کنی : دِ بیا. دِ برو. || آخر. پس : دِ بیا. دِ برو. دِ بنشین . دِ بخور، دِ یااﷲ. دِ هرّی . گفته ای گر بروم ترسم از این غصه بمیرم . دِ... م دِ... م . || در مثالهای زیرین و نظایر آن «دِ» علامت مداومت در عمل است : سر طناب را گرفت و دِ بکش . راه صحرا را پیش گرفت دِ برو. چوب را برداشت و دِ بزن . قاشق را برداشت و دِ بخور. کفشهایش را پاش کرد و دِ بدو. پولها را برداشت و دِدرّو (یا دِ ورمال ). شمشیرش را کشید و دِ بکش . دِ بشین دِ بشین تا صبح شد. give, grant, admit, impute, render, concede, mete, pay, afford, endue, hand, indue, come through, d. منح، أعطى، دفع، وهب، خصص، كشف نفسه، يعطي d d d d d دادن، بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، اعطا کردن، عطاء کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پذیرفتن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، راضی شدن، نسبت دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن، واگذار کردن، پیمودن، سهم دادن، اندازه گرفتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برامدن، استطاعت داشتن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، اراستن، وقوع یافتن
give|grant , admit , impute , render , concede , mete , pay , afford , endue , hand , indue , come through , d.
ترکی
d
فرانسوی
d
آلمانی
d
اسپانیایی
d
ایتالیایی
d
عربی
منح|أعطى , دفع , وهب , خصص , كشف نفسه , يعطي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
در زبان فارسی، "د" به عنوان یک حرف و یکی از سی و دو حرف الفباء فارسی شناخته میشود. در ادامه به برخی از نکات و قواعد مرتبط با این حرف و کاربردهای آن اشاره میکنیم:
صوت و تلفظ: حرف "د" صدایی نرم و غیرحنجری دارد و به صورت /d/ تلفظ میشود.
محل قرارگیری: این حرف میتواند در آغاز، وسط یا پایان کلمات قرار بگیرد. به عنوان مثال:
در آغاز: درخت
در وسط: پدر
در پایان: باد
قواعد نگارشی:
در نوشتن واژگان، توجه به تشدید و طول حروف (مانند "دّ") و همچنین ترکیبهای ممکن با "د" (مانند "دیده"، "کردن") بسیار مهم است.
هنگام استفاده از "د" در جملات، باید اطمینان حاصل کرد که کلمات به درستی و به شکل صحیح نوشته شوند.
نمونه واژگان:
نامها: دانا، دریا
فعلها: دویدن، دادن
صفات: دوست داشتنی، دلنشین
افعال: "د" در افعال فارسی، به ویژه در زمانهای مختلف و با ابزارهای تصریف، اهمیت زیادی دارد. به عنوان مثال، "دادن"، "داند" و "دوست داشتن".
اگر سوال یا نکته خاصی در مورد حرف "د" دارید، میتوانید بپرسید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
کلمه "د" معمولاً به عنوان حرف اضافه یا نشانه اختصار و مالکیت در زبان فارسی استفاده میشود. در زیر چند مثال از جملههایی که شامل کلمه "د" هستند آورده شده است:
کتاب د احمد روی میز است.
خانه د علی در کنار پارک قرار دارد.
این ماشین د خواهرم است.
د درختان سبز بهار زیبایی دارد.
د این شهر زندگی بسیار خوبی دارم.
اگر به مثالهای خاصتری نیاز دارید یا سوال دیگری در این زمینه دارید، حتماً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: دادن، بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، اعطا کردن، عطاء کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پذیرفتن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، راضی شدن، نسبت دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن، واگذار کردن، پیمودن، سهم دادن، اندازه گرفتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برامدن، استطاعت داشتن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، اراستن، وقوع یافتن
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر