جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دارو. (اِ) هرچه با آن دردی را درمان کنند. دوا. جوهر یا ماده ای که برای قطع بیماری بکار رود : خواب در چشم آورد گویند گرد کوکنار با فراق روی او داروی بیخوابی شود. خسروانی . راحت کژدم زده کشته ٔ کژدم بود می زده را هم به می دارو و مرهم بود. منوچهری . در ساعت بوالقاسم کحال را آنجا آوردند تا آن تیر از وی جدا کرد و دارو نهاد.(تاریخ بیهقی ). زین دیو، وفا چرا طمع داری ؟ هرگز جوید کس از عدو دارو؟ ناصرخسرو. ای بسا شیر، کان ترا آهوست ای بسا در دکان ترا داروست . سنائی . او را فلک برای طبیبی خویش برد کز دیرباز داروی او آزموده بود. خاقانی . حرام آمد علف تاراج کردن به دارو طبع را محتاج کردن . نظامی . || در ترکیبات ذیل بصورت مزید مؤخر بکار رفته است : آزاددارو. بیهوش دارو. جاندارو. جیل دارو. خسرودارو. زهردارو. سیاه دارو. شاهدارو. شفادارو. گاودارو. گیل دارو. لیمودارو. ماش دارو. نوش دارو : طبیب بهی روی با آب و رنگ ز حکم خدا نوشدارو بچنگ . نظامی . || شراب . (لغات محلی شوشتر). || نوره که ازاله ٔ موی بدن کند. (لغات محلی شوشتر). || ارزن . || باروت . رجوع به باروت شود. || طبقه پستی از مغان . || مسکرات مایع. || مرد نیک و خوب . (ناظم الاطباء). 1- دوا
2- درمان، علاج
3- زهر، سم medicine, drug, medication, remedy, cure, pharmaceutical, pharmaceutic طب، دواء، قوة سحرية، علم الطب، شراب مسكر، داوى، عالج، الدواء ilaç médecine medizin medicamento medicinale پزشکی، طب، دوا، علم طب، علم علاج، تداوی، تجویز دوا، درمان، چاره، چاره یا فایده، علاج، شفاء، دارویی، وابسته به داروسازی
طب|دواء , قوة سحرية , علم الطب , شراب مسكر , داوى , عالج , الدواء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "دارو" در زبان فارسی به معنای مادهای است که برای پیشگیری یا درمان بیماریها استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
نحو و ساختار جملات:
کلمه "دارو" میتواند به عنوان اسم موضوع جمله به کار رود. به عنوان مثال: "دارو به بیماران تجویز شد."
در جملات توصیفی میتوان از صفات برای توصیف دارو استفاده کرد: "داروی موثر" یا "داروی گیاهی".
جمع و مفرد:
جمع کلمه "دارو" به صورت "داروها" (مثال: داروها به بازار عرضه شدند) است.
حروف اضافه:
برای بیان تعلق میتوان از حروف اضافه استفاده کرد: "داروی مریض" یا "فایده دارو".
در این موارد، معمولاً "دارو" به عنوان اسم مفعول یا اسم مصدر به کار میرود.
استفاده در اصطلاحات:
"داروی تجویزی": دارویی که پزشک برای بیمار تجویز میکند.
"داروی آزاد": دارویی که بدون تجویز پزشک قابل تهیه است.
توجه به سیاق و زمینه:
در نوشتارهای علمی و پزشکی، توجه به دقت و صحت اطلاعات و استفاده از واژگان دقیق بسیار مهم است.
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به صورت نگارشی مناسب از کلمه "دارو" در نوشتههای خود استفاده کنید. اگر سوال خاصی درباره کاربرد این کلمه دارید، لطفاً بیان کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "دارو" در جمله آمده است:
پزشک به من یک دارو برای درمان سرماخوردگی تجویز کرد.
این دارو باید در دمای اتاق نگهداری شود.
قبل از مصرف هر دارو، بهتر است با پزشک مشورت کنید.
بعضی از داروها ممکن است عوارض جانبی داشته باشند.
او همیشه داروهای خود را در یخچال نگهداری میکند تا اثرشان حفظ شود.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: پزشکی، طب، دوا، علم طب، علم علاج، تداوی، تجویز دوا، درمان، چاره، چاره یا فایده، علاج، شفاء، دارویی، وابسته به داروسازی