جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: داش . (اِ) کوره ای که خشت و خم و کاسه و کوزه و امثال آن در آن بپزند. (برهان ). کوره ٔ کوزه گران . کوره ٔ آجرپزی . کوره ٔ خشت پزی . هر جائی که در آن آتش بسیار افروزند خواه در آن خشت پزند خواه کاسه پزند خواه آهک پزند. (غیاث ). چار. کوره ٔ سفال پزی . و غیره چون گچ و آهک و آجر. تنور خشت پخته . (شرفنامه ٔ منیری ). کوره . کوره ٔ آجرپزی . (لغت محلی گناباد). تنور خشت پزی . فخار. (دستوراللغة) : من چنین زارازان جماش درم همچو آتش میان داش درم . رودکی . در فرهنگ اسدی چ اقبال دم کوزه گران نوشته شده است با شاهد فوق از رودکی و فرهنگ اوبهی نیز همین را آورده اما ظاهراً بجای (دم کوزه گران ) کوره ٔآهنگران یا کوره ٔ کوزه گران بوده است و نیز محتمل است کلمه ٔ آتش در مصرع دوم آهن باشد؟: داش گرمی بر سر آن کوی بود چیده در وی آتشی بسیار دود... آن جماعت جملگی جمع آمده بهر خشت خویش چون شمع آمده ... چون ابوذر درمیان داش رفت سری از اسرار حیدر فاش رفت . عطار(مظهرالعجائب ). زاهد خام خویش بین هرگز نشود پخته گر نهی درداش . عطار. قضا را بود آنجا داش گرمی که در وی خشت میکردند بریان . عطار. || کوره ٔ حمام . (لغت محلی گناباد). گلخن : جامه ازخرقه ٔ مزبله بر هم پیراسته و موی و ناخن ناچیده در داش گرمابه بر خاکستر نشسته . (تاریخ بیهق ). || در ناظم الاطباء بکلمه معنی خاکستردان و انبار خاکستر داده شده است که ظاهراً مستفاد از معنی اخیر کلمه است . || کوره ٔ نانوایی (سنگک پزی ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || گلستان . (برهان ). اما شاید در این معنی مصحف گلخن باشد. brother أخ erkek kardeş frère bruder hermano fratello
ترکیب:
(اسم) [مٲخوذ از ترکی، مخففِ داداش] [عامیانه]
مختصات:
(اِ.)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
dAS
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
305
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
brother
ترکی
erkek kardeş
فرانسوی
frère
آلمانی
bruder
اسپانیایی
hermano
ایتالیایی
fratello
عربی
أخ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "داش" در زبان فارسی به عنوان یک واژه غیررسمی و محاورهای شناخته میشود و به معنای "دوست" یا "رفیق" به کار میرود. این کلمه معمولاً در محاورات دوستانه و غیررسمی به کار میرود و به نوعی حس صمیمیت و نزدیکی را منتقل میکند.
در استفاده از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
محیط مناسب: "داش" بیشتر در مکالمات غیررسمی و میان دوستان به کار میرود و در محیطهای رسمی یا اداری مناسب نیست.
لحجه و گویش: این کلمه در بعضی از گویشها و لهجههای فارسیزبانان، بهخصوص در فارسی محاورهای تهران و برخی مناطق، کاربرد بیشتری دارد.
تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه معمولاً به صورت "داش" است و از تلفظهای دیگر مانند "داش" (با حرف "ش" کشیده) پرهیز شود.
رایج بودن: این واژه در بین نسلهای جوانتر رایجتر است و شاید برای بزرگترها قدری غیررسمی و غیرمناسب به نظر برسد.
استفاده به عنوان صفت: گاهی اوقات از "داش" به عنوان صفت برای توصیف کسی که به او احترام میگذارند یا او را میشناسند، استفاده میشود.
به طور کلی استفاده از "داش" بستگی به بافت گفتاری و نوع ارتباط شما با فرد مقابل دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال از کلمه "داش" در جملات مختلف آوردهام:
دیروز با داشتم به پارک رفتیم و خیلی خوش گذشت.
داشتی میگفتی که فیلم جدید چطور است، ولی من هنوز وقت نکردم ببینم.
وقتی داشتم کتاب را میخواندم، متوجه شدم که خیلی جذاب است.
او همیشه به من میگوید که داشتم باید بیشتر تمرین کنم.
من داشتم فکر میکردم که چطور میتوانیم این مشکل را حل کنیم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظرتان است، بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر