جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
از نسخه‌ی هوش مصنوعی لام تا کام دیدن فرمایید؛ دنیای جدیدی منتظر شماست! لام تا کام هوشمند

dāmād
groom  |

داماد

معنی: داماد. (اِ) مرد نو کدخدا یعنی مردی که تازه شادی عروسی او شده باشد و بعضی گویند این لفظ دعاست ومخفف دائم آباد است . (از غیاث ). اما قسمت اخیر قول صاحب غیاث بر اساسی نیست . خَتَن . (منتهی الارب ). صِهر. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). شاه . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). مرد تازه زن گرفته . مردی که تازه جشن عروسی وی برپا شود یا شده باشد. مقابل عروس که زنی است که تازه جشن عروسی برپا کرده باشد :
ملک چون کشت گشت و تو باران
این جهان چون عروس و تو داماد.
فرخی .
و تکلفی فرمود امیر محمود عروسی را که مانند آن کس یاد نداشت در سرای امیر محمد که برابر میدان خرد است . و چون سرای بیاراستند و کارهاراست کردند امیر محمد را بسیار بنواخت و خلعت شاهانه داد و فراوان چیز بخشید و بازگشتند و سرای به داماد و حرّات ماندند. (تاریخ بیهقی ص 249 چ ادیب ).
عروس ملک بیاراست گوش و گردن و بر
نخواست از ملکان جز تو شاه را داماد.
مسعودسعد.
شکایت کند نوعروسی جوان
به پیری ز داماد نامهربان .
سعدی .
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار دامادست .
حافظ.
دست کی دختر رز میدهد آسان تأثیر
این عروسی است که خون در دل داماد کند.
محسن تأثیر.
|| شوهر دختر: فلان داماد اوست ؛ شوی دختر اوست . صاحب غیاث گوید به معنی شوهر دختر مجاز است :
رها شد سر و پای بیژن ز بند
به داماد بر کس نیارد گزند.
فردوسی .
سرافراز داماد رستم بود
بایران زمین همچو او کم بود.
فردوسی .
سه پور فریدون سه داماد اوی
نخوردند می جز که بر یاد اوی .
فردوسی .
بمیدان شدندی دو داماد اوی [ قیصر ]
بیاراستندی دل شاد اوی .
فردوسی .
نیابی تو داماد بهتر ز من
گو شهریاران سر انجمن .
فردوسی .
کنون مرزبانم بر این جایگاه
گزین سواران و داماد شاه .
فردوسی .
که داماد او بود بر دخترش
همی بود چون جان و دل در برش .
فردوسی .
کرا دختر آید به جای پسر
به از گور داماد ناید ببر.
فردوسی .
پدر و مادر سخاوت و جود
هر دو خوانند خواجه را داماد.
فرخی .
بدسگال تو و مخالف تو
خسر جنگجوی با داماد.
فرخی .
این آزادمرد داماد بود و با این حاجب بزرگ وصلت داشت به حره . (تاریخ بیهقی ص 504 چ ادیب ).
با دختر و داماد و نبیره بجهان در
میراث به بیگانه دهد هیچ مسلمان .
ناصرخسرو.
به تنزیل ار خبر جوئی ز تأویل
ز فرزندان او یابی و داماد.
ناصرخسرو.
بدان زن مانی ای ماه سمنبر
که باشد در کنارش کور دختر
بدیدی کوری دختر نبیند
همان داماد بی آهوگزیند.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
این سه خصلت اصول را بنیاد
بدو دختر [ عثمان ] رسول را داماد.
سنائی .
چو دختر سپردم بداماد گفتم
که گنج زرست این بخاکش سپردم .
خاقانی .
اگرچه هست بدینسان خداش مرگ دهاد
که گور بهتر داماد و دفن اولیتر.
خاقانی .
سروری کز روی نسبت وز عروسان صفا
هم پسر عم من است امروز و هم داماد من .
خاقانی .
بامدادان پدر چنان دیدش
پیش داماد رفت و پرسیدش .
سعدی (گلستان چ یوسفی ص 106).
چرا داماد را معالجت نکنی . (گلستان ، چ یوسفی ص 107).
کهر؛ داماد خسری کردن . (منتهی الارب ). || شوهر خواهر: فلان داماد اوست ؛ شوی خواهر اوست : محمدبن ملکشاه بدر همدان در واقعه ٔ امیر شهاب الدین قتلمش الب غازی که داماد او بود بخواهر. (چهارمقاله ). اگر بغراتکین پسر قدرخان که با ما وصلت دارد بیاید خلیفت ما باشدو خواهری که از آن ما بنام وی است فرستاده آید تا ما را داماد و خلیفه باشد. (تاریخ بیهقی ص 343 چ ادیب ).
... ادامه
826 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: dāmāt]
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: dAmAd
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 50
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
groom | son-in-law
ترکی
damat
فرانسوی
gendre
آلمانی
schwiegersohn
اسپانیایی
yerno
ایتالیایی
genero
عربی
عريس | سائس , رعى , اعتنى , نظم , أعد حضر , درب , استعد , زوج
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "داماد" در زبان فارسی به معنی همسر دختر یا زنی است که به خانه و خانواده زن وارد می‌شود. برای استفاده صحیح از این کلمه، به چند نکته و قاعده نگارشی توجه کنید:

  1. نحوه نوشتن: کلمه "داماد" به صورت یکپارچه و بدون فاصله یا حروف اضافه نوشته می‌شود.

  2. جنسیت: "داماد" به مردان اشاره دارد و معادل آن در اصطلاحات عروسی، به زن "عروس" می‌گویند.

  3. جمع: در فارسی، جمع "داماد" به صورت "دامادها" است. برای اشاره به چند داماد، می‌توان از این شکل استفاده کرد.

  4. کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً در متون و جملات مرتبط با موضوع خانواده، ازدواج و مراسم عروسی کاربرد دارد. به عنوان مثال:

    • "داماد به مراسم عروسی آمد."
    • "دو داماد در خانواده ما وجود دارد."
  5. استفاده از صفت: می‌توان قیدها و صفات مختلفی را برای توصیف داماد افزود، مانند "خوش‌سیرت"، "مهربان" یا "دوست‌داشتنی".

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "داماد" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "داماد" آورده‌ام:

  1. خانواده‌ام در حال آماده کردن مراسم عروسی برای داماد هستند.
  2. داماد در روز مراسم با لباسی شیک و مرتب به محل مراسم وارد شد.
  3. مادر عروس به داماد خوشامد گفت و برای او آرزوی خوشبختی کرد.
  4. داماد در خطبه عقد، vows خود را با صدای بلند خواند.
  5. مهمانان عروسی با شادی و خوشحالی به داماد تبریک گفتند.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری