جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: در بر داشتن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) در کنار و بغل داشتن .(ناظم الاطباء). در آغوش داشتن . در کنار خود داشتن . - امثال : هرکه زر دارد دشمن در بر دارد . (از جامع التمثیل ). || شامل بودن . حاوی بودن . متضمن بودن . و رجوع به این ترکیب ذیل بر شود. comprise, bear, comport, contain, embody, encircle, entail, include, infold, presuppose, to have در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، داشتن، حمل کردن، زاییدن، بردن، تاب اوردن، جور بودن، تحمل کردن، حامل بودن، دارا بودن، محتوی بودن، باز داشتن، محدود نگاهداشتن، مجسم کردن، جسم دادن، دور گرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دور چیزی گشتن، مستلزم بودن، حمل کردن بر، حبس یا وقف کردن، قرار دادن، شمردن، به حساب اوردن، عبارت بودن از، پیچیدن، پوشاندن، در بر گرفتن، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن
comprise|bear , comport , contain , embody , encircle , entail , include , infold , presuppose , to have
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
عبارت "در بر داشتن" در زبان فارسی به معنای "شامل بودن" یا "در برگیرنده چیزی بودن" است. این عبارت در نگارش و استفادههای روزمره، قواعد خاصی را دنبال میکند. در ادامه به بررسی برخی از این قواعد میپردازیم:
نصب فاعل: معمولاً فاعل جملهای که از "در بر داشتن" استفاده میکند، باید به شکل صحیحی نصب شود. برای مثال:
این کتاب در بر دارنده اطلاعات مفیدی است.
نصب مفعول: مفعول نیز باید به درستی به کار رود. مثلاً:
این گزارش در بر دارنده آمار و ارقام جدید است.
توافق زمان: زمان فعل باید با زمان جمله همخوانی داشته باشد. مثلاً:
این پروژه در بر داشت یادگیری روشهای جدید است (نادرست، باید به زمان مناسب تبدیل شود).
رعایت قواعد دستوری: مانند دیگر عبارات، باید اطمینان حاصل کرد که از نظر دستوری صحیح استفاده شده است.
استفاده در جملات: میتوان از "در بر داشتن" در جملات توصیفی یا تعریفی استفاده کرد. برای مثال:
این مجموعه در بر دارنده انواع ادبیات معاصر است.
با رعایت این قواعد میتوان از عبارت "در بر داشتن" به درستی در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، داشتن، حمل کردن، زاییدن، بردن، تاب اوردن، جور بودن، تحمل کردن، حامل بودن، دارا بودن، محتوی بودن، باز داشتن، محدود نگاهداشتن، مجسم کردن، جسم دادن، دور گرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دور چیزی گشتن، مستلزم بودن، حمل کردن بر، حبس یا وقف کردن، قرار دادن، شمردن، به حساب اوردن، عبارت بودن از، پیچیدن، پوشاندن، در بر گرفتن، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر