جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

long  |

درازی

معنی: درازی . [ دِ ] (حامص ، اِ) دراز بودن . درازا. طول . امتداد. خلاف پهنا. خلاف عرض . اِنسبات . خَدَب . سَمحَجَة. سَنطَلَة. سَیفة. (منتهی الارب ) :
زانگونه که از جوشن خرپشته خدنگش
بیرون نشود سوزن درزی ز درازی .
فرخی .
|| به مجاز، طول و تفصیل دادن :
آنچه حجت می به دل بیند نبیند چشم تو
با درازی سخن را زآن همی پهنا کند.
ناصرخسرو.
فرازی بر سپهرش سرفرازی
دو میدانش فراخی و درازی .
نظامی .
شَقَق ؛ درازی اسب . طَوار؛ درازی سرای . نَصل ؛ درازی سر شتر و اسب . (منتهی الارب ).
- درازی دراز ؛ سخت دراز. (یادداشت مرحوم دهخدا). طوال . (دهار).
- درازی دست ؛ کنایه از غلبه و استیلا. (آنندراج ) : قوه ٔ پیغمبران معجزات آمد یعنی چیزها که خلق از آوردن مانند آن عاجز آیند و قوه ٔ پادشاهان اندیشه باریک و درازی دست و ظفر و نصرت بر دشمنان و داد که دهندموافق با فرمانهای ایزدتعالی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93).
|| طول مسافت . بعد مسافت :
بر سر کویت از درازی راه
مرکب ناله را عنان بگسست .
خاقانی .
|| بلندی . طول . ارتفاع . نقیض کوتاهی . جُلاجِب . خَطَل . شَجَع. شطاط. شَنعَفَة. عَمی ̍. عَنَط. مَقَق . نُسوع . (منتهی الارب ): أقعس ؛ بغایت درازی . (دهار). جید؛ درازی گردن . (منتهی الارب ). سَرطَلَة؛ درازی با نحافت جثه و اضطراب بنیه . سَطَع و قَمَد و قَوَد؛ درازی گردن . سَقَف ؛ درازی و کژی . (منتهی الارب ). سَنطَبَة، درازی مضطرب . طَبالة؛ درازی شتر. طَنَب و قَوَد؛ درازی پشت . (منتهی الارب ). طول ؛ به درازی غلبه کردن . (دهار). قِن̍ی ؛ درازی طرف یا برآمدگی وسط نای . هَجر؛ درازی و کلانی درخت . هَوج ؛ درازی با اندکی گولی . (منتهی الارب ).
- امثال :
درازی این شاه خانم به پهنای آن ماه خانم ؛ درازی شاه خانم رامی خواهد به پهنای ماه خانم درکند. درازی شاه خانم کم ِ پهنای ماه خانم ، این بجای آن . این به آن در. (فرهنگ عوام ).
|| طول چون از بالا بدان نگرند، چون درازی گیسو و دامن و غیره . کشیدگی : أشعر؛ درازی موی گرداگرد فرج ناقه . عَسن ؛ درازی موی . مَسألة؛ درازی روی که خوش نماید. (منتهی الارب ).
- درازی دامن ؛ بلندی دامن . (آنندراج ).
|| طول زمانی . دراز بودن زمان . قَفا. وَفاء. (منتهی الارب ) :
ترا جنگ ایران چو بازی نمود
ز بازی سپه را درازی نمود.
فردوسی .
درازی و کوتاهی شب و روز در شهرها. (التفهیم ص 176).
چرا عمر طاوس و دراج کوته
چرا مار و کرکس زید در درازی .
ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384).
این درازی مدت از تیزی صنع
می نماید سرعت انگیزی صنع.
مولوی .
درازی شب از ناخفتگان پرس
که خواب آلوده را کوته نماید.
سعدی .
براندیش از افتان و خیزان تب
که رنجور داند درازی شب .
سعدی .
اخداد؛ درازی سکوت . قَلَم ؛ درازی ایام بیوگی زن . کِظاظ؛ درازی ملازمت . (منتهی الارب ).
- جان درازی ؛ عمردرازی . درازی عمر. طول عمر. رجوع به جان درازی در ردیف خود شود.
- درازی عمر ؛ طول زندگانی و بسیاری زیستن در این جهان . (ناظم الاطباء). نَساء. (منتهی الارب ).
|| شرح . تفصیل . اطناب : از این مقدار مکرر بس درازی در کتاب پدید نیاید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
درازی این قصه کوتاه کردم
همه در بقای تو بادا درازی .
سوزنی .
با بی خبران بگوی کای بی خردان
بیهوده سخن به این درازی نبود.
شیخ علاءالدوله ٔ سمنانی .
این عالم پر ز صنع بی صانع نیست
بیهوده سخن به این درازی نبود.
آصف ابراهیمی کرمانی .
- درازی کردن ؛ بسط دادن : هرچند این تاریخ جامع صفاهان می شود از درازی که آنرا داده می آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 605).
... ادامه
739 | 0
مترادف: 1- طول 2- اطاله، طول وتفصيل
متضاد: پهنا، عرض
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: ( ~.) (حامص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: derAzi
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 222
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
long | lengthy , verbose , longish , oblong , linear , lengthwise , prolate , prolix , length
ترکی
uzunluk
فرانسوی
longueur
آلمانی
länge
اسپانیایی
longitud
ایتالیایی
lunghezza
عربی
طويل | طويل الأجل , مديد , لأجل طويل , طويلا , منذ عهد بعيد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "درازی" به معنای طول و بلندی است و می‌توان آن را در جملات مختلف به کار برد. در اینجا نکات و قواعد نگارشی مربوط به این کلمه آورده شده است:

  1. نقش دستوری:

    • "درازی" می‌تواند به عنوان اسم به کار رود و به ویژگی طول یا بلندی اشاره کند. مثلاً: "درختان درازی در پارک وجود دارد."
    • همچنین می‌تواند به عنوان صفت به کار رود: "این میز دراز است."
  2. موارد استفاده:

    • در استفاده از "درازی" به عنوان اسم، معمولاً با حرف اضافه‌ای چون "از" هم ترکیب می‌شود: "درازی این ساختمان از ۱۰ متر بیشتر است."
    • در جملات توصیفی، می‌توان از "درازی" برای مقایسه طول دو یا چند چیز استفاده کرد: "درخت سیب درازی‌تری نسبت به درخت گیلاس دارد."
  3. قواعد نگارشی:

    • در نگارش رسمی و ادبی، حتماً به صحت املای این کلمه توجه کنید و از نوشتن آن به فرم‌های اشتباه پرهیز کنید.
    • در صورت استفاده از "درازی" در متون علمی یا فنی، بهتر است با توضیحات و تعاریف دقیق همراه باشد.
  4. جملات نمونه:
    • "درازی این پل نشان‌دهنده مهارت مهندسان آن زمان است."
    • "من به خاطر درازی قدش از او خواستم تا برای عکس بهتر بایستد."

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "درازی" به طور صحیح و موثر در نوشته‌های خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "درازی" در جمله آورده‌ام:

  1. درازی این کتاب باعث شده تا مطالعه آن زمان زیادی ببرد.
  2. او در درازی کشف‌های علمی خود، به جهان علم کمک‌های بزرگی کرد.
  3. درازی سفر به این منطقه باعث خستگی ما شد، اما مناظر زیبای آن ارزشش را داشت.
  4. درازی دامن این لباس مورد توجه همه قرار گرفت.
  5. خود را در این درازی زمان به یادگیری مهارت‌های جدید مشغول کرده‌ام.

اگر نیاز به جمله‌های بیشتری دارید یا سوالات دیگری دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!


واژگان مرتبط: طولانی، بلند، دراز، طویل، دیر، کشیده، مفصل، پرگو، دراز نویس، درازگو، متمایل به درازی، مستطیل، دوک مانند، خطی، طولی، باریک، کشیده شده، دوک وار، طولانی وخسته کننده، خسته کننده، روده دراز

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری