جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

darzi
seam  |

درزی

معنی: درزی . [ دَ ] (ص ، اِ) خیاط. (آنندراج ). کسی که خیاطی می کند و جامه می دوزد. (ناظم الاطباء). خیاط. (تاج العروس ). جامه دوز و آن فارسی است و عرب از فارسی گرفته است چه درزن در فارسی به معنی سوزن است .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درزن گر. بیطَر. (یادداشت مرحوم دهخدا). خائط. خاط. خیاط. فضولی . قاشب . قَراری . ناصح . ناصحی . نَصّاح . (منتهی الارب ) :
بر فلک بر دو شخص پیشه ورند
این یکی درزی آن دگر جولاه .
شهید بلخی .
زآن گونه که از جوشن خرپشته خدنگش
بیرون نشود سوزن درزی ز دواری (؟).
فرخی .
گلنار همچو درزی استاد برکشید
قواره ٔ حریر، ز بیجاده گون حریر.
منوچهری .
دین فخر تو است و ادب و خط و دبیری
پیشه ست چو حلاجی و درزی و کبالی .
ناصرخسرو.
درزی صفت مباش بر ایشان کجا همه
بر رشته ٔ تو خشک تر از مغز سوزنند.
سنائی .
گر لئیمی پوشد آن کسوت به چشم اهل عقل
هست بر پوشنده بی اندام و بر درزی لاَّم .
سوزنی .
شاعر آن درزیست دانا کو به اندام کریم
راست آرد کسوت مدحت به مقراض کلام .
سوزنی .
جز تیغ کفرشویش گازر که دیده آتش
جز تیر دیده دوزش درزی که دیده صرصر.
خاقانی .
درزئی صدره ٔ مسیح برید
علمش برد و گفت گوش خر است .
خاقانی .
جامه ٔ گازر آب سیل ببرد
شاید ار درزی از دکان برخاست .
خاقانی .
خلعتی کآن ز تار و پود وفاست
درزیان ِ قَدَر ندوخته اند.
خاقانی .
درزیان چرخ را گویی که سهو افتاده بود
کآن زه سیمین بر آن دامن نه درخور ساختند.
خاقانی .
چونکه جامه چست و در دیده بُوَد
مظهر فرهنگ درزی کی شود.
مولوی .
گفت درزی ترک را زین درگذر
وای بر تو گر کنم لاغی دگر.
مولوی .
زآنکه قدر مستمع آمد نبا
بر قد خواجه برد درزی قبا.
مولوی .
طَمْع داری روزیی در درزیی
تا ز خیاطی بری نان تازیی .
مولوی .
جسم خود بشناسد و در وی رود
جان زرگر سوی درزی کی شود.
مولوی .
قلم زن نگه دار و شمشیرزن
که حلاج و درزی چه مرد و چه زن .
سعدی .
عامل سلطان چون درزیست که روزی دیبا بُرد و روزی کرباس . (عباس بن حسین ، از شاهد صادق ). اولاد درزة؛ مردم درزی . صِنْع؛ درزی یا باریک کار. (منتهی الارب ).
- امثال :
درزی در کوزه افتاد ؛ به شهری مردی درزی بود و بر دروازه ٔ شهر دکان داشت و کوزه ای از میخی درآویخته بود... هر جنازه ای که از شهر بیرون بردندی وی سنگی در آن کوزه افکندی ... از قضا درزی بمرد، مردی بطلب درزی آمد، از مرگ درزی خبر نداشت و در دکانش بسته دید، همسایه را پرسید که درزی کجاست که حاضر نیست ، همسایه گفت درزی در کوزه افتاد. (از امثال و حکم از قابوسنامه ).
- درزی عام ؛ خیاط همگان .
- || کنایه از آسمان . پیر فلک .(فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ) :
لاغ این چرخ ندیم کرد و مرد
آب روی صد هزاران چون تو برد
می درد می دوزد این درزی ّ عام
جامه ٔ صد سالگان طفل خام .
مولوی .
... ادامه
782 | 0
مترادف: خياط، دوزنده
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت نسبی، منسوب به درز) [پهلوی: darzik] [قدیمی]
مختصات: (دَ رْ) (ص نسب .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم فامیل
آواشناسی: darzi
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 221
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
seam | suture , gap , fissure , crevice , slit , peephole , chine , flaw , commissure , interstice
ترکی
terzi
فرانسوی
tailleur
آلمانی
schneider
اسپانیایی
sastre
ایتالیایی
sarto
عربی
درز | شق , الندبة , أثر الجرح , وصلة , تشقق , تفتق , عمل وصلة , التماس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "درزی" به عنوان یک اسم به معنای "فردی که درزها را می‌دوزد" یا "خیاط" استفاده می‌شود. در مورد قاعده‌ای خاص برای این کلمه، می‌توان نکات زیر را در نظر گرفت:

  1. نویسه‌برداری: کلمه "درزی" به صورت مستقیم و بدون هیچ علامت اضافه یا تحریفی نوشته می‌شود.

  2. نحوه استفاده: این کلمه معمولاً به عنوان اسم عادی به کار می‌رود و می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول و یا در دیگر نقش‌های گرامری استفاده شود. مثلاً:

    • درزی مشغول کار است. (فاعل)
    • لباس را به درزی دادم. (مفعول)
  3. جمع‌سازی: در مواردی که بخواهیم این کلمه را جمع ببندیم، می‌توانیم از "درزی‌ها" استفاده کنیم.

    • درزی‌ها مشغول کار هستند.
  4. به کارگیری در جملات: می‌توان کلمه "درزی" را در جملات مختلف به کار برد تا مفاهیم و معانی مختلفی را منتقل کند. مثلاً:
    • "درزی مهارت‌بالایی در دوخت دارد."
    • "او می‌خواست به یک درزی زبردست تبدیل شود."

در مورد نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت قواعد عمومی نگارش فارسی و دقت در جمله‌بندی نیز ضروریست.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "درزی" در جملات آورده شده است:

  1. درزی مهارت‌های خاصی در دوخت و دوز لباس‌های سنتی دارد.
  2. ما به درزی مراجعه کردیم تا مانتوی جدیدی برای عروسی سفارش دهیم.
  3. او همیشه از درزی‌هایی که کارشان با دقت و ظرافت انجام می‌شود، تقدیر می‌کند.
  4. درزی که در محله ما هست، قیمت‌های مناسبی برای خدماتش دارد.
  5. مادر بزرگم به یادگار چند لباس از درزی مشهور دوخته است که هنوز هم سالم مانده‌اند.

اگر نیاز دارید می‌توانم مثال‌های بیشتری هم ارائه دهم.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری