license
98
3593
100
معنی کلمه درنگ معنی واژه درنگ
معنی:
درنگ . [ دَ رَ / دِ رَ ] (اِ صوت ) صدایی باشد که از نواختن ناقوس و تار ساز و شکستن چینی و آبگینه و امثال آن برآید. (برهان ) (جهانگیری ). آواز تار و طنبور و نقاره و صدای گرز و شمشیر، و آن تبدیل ترنگ است . (آنندراج ). لغتی است در جرنگ که صدای زنگ و طاس و غیره است . (لغت محلی شوشتر، خطی ). - در درنگ آوردن ؛ بصدا درآوردن : ناقوس به کعبه در درنگ آوردن بتوان نتوان ترا بچنگ آوردن . شیخ ابوسعید ابوالخیر (از جهانگیری ). یک بیک بر سنگ می زد بی درنگ کز دلش بردی درنگ شیشه زنگ . مولوی (از جهانگیری ). - درنگ درنگ ؛ حکایت صوت شکستن چیزی قطور و سخت . آواز شکستن چیزی . حکایت صوت شکستن استخوان : گردنت بشکند درنگ درنگ . (یادداشت مرحوم دهخدا).مترادف 1- ايست، توقف، سكون، مكث، وقفه
2- فرصت، مهلت
3- تامل، تاني
4- تاخير، ديركرد، مطالانگلیسی hesitation, pause, tarry, halt, hesitancy, hesitance, haw, tarriance, painعربی تردد، حيرة فأفأةترکی gecikmeفرانسوی retardآلمانی verzögerungاسپانیایی demoraایتالیایی ritardoمرتبط دو دلی، سکوت، مکی، ایست، سکته، تردید، کویج، پرچین، حصار، محوطه، کیالک، تاخیر، اقامت
مترادف:
1- ايست، توقف، سكون، مكث، وقفه
2- فرصت، مهلت
3- تامل، تاني
4- تاخير، ديركرد، مطال
ترکیب:
(اسم) [پهلوی: dirang]
مختصات:
(دِ رَ) [ په . ] (اِ.)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
derang
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
274
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
hesitation | pause , tarry , halt , hesitancy , hesitance , haw , tarriance , pain
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "درنگ" در زبان فارسی به معنای توقف کردن یا مدتی در جایی ماندن است. در زیر چند نکته دربارهی قواعد نگارشی و نحوهی استفاده از این کلمه ذکر میشود:
نحوهی نوشتن : "درنگ" به صورت یککلمهای نوشته میشود و هیچگونه فاصلهای بین حروف آن وجود ندارد.
نحوهی استفاده در جملات :
"او چند دقیقهای درنگ کرد و سپس به راهش ادامه داد."
"درنگ در تصمیمگیری میتواند به بهبود کیفیت انتخاب کمک کند."
جنس کلمه : "درنگ" اسم و نوعی فعل است که معنای توقف یا مکث را در خود دارد.
قواعد نشانهگذاری : در جملات، بسته به موقعیت کلمه "درنگ" ممکن است نیاز به ویرگول یا سایر نشانههای نگارشی باشد. به عنوان مثال:
"ما برای درنگ، مکان مناسبی پیدا کردیم."
ترکیبات و عبارات : "درنگ" ممکن است در ترکیبات مختلف استفاده شود، مانند:
"درنگهای کوتاه" (مکثهای کوتاه)
"بیدرنگ" (بدون تأخیر یا مکث)
با رعایت نکات فوق، میتوانید به درستی از کلمه "درنگ" در نوشتهها و جملات خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "درنگ" در جمله آورده شده است:
او بعد از شنیدن خبر، کمی درنگ کرد تا به تصمیم درستی برسد.
درنگ در پاسخ دادن به سوالات مهم میتواند به شما کمک کند تا بهتر فکر کنید.
وقتی که به آن منظرهی زیبا نگاه کردم، از شگفتی درنگ کردم و خواستم آن لحظه را بیشتر تجربه کنم.
درنگ او در عبور از بزرگراه باعث نجات جانش شد.
درنگ در گفتگوهای دوستانه میتواند به عمیقتر شدن ارتباطات کمک کند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتر یا موضوعات خاصتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: دو دلی، سکوت، مکی، ایست، سکته، تردید، کویج، پرچین، حصار، محوطه، کیالک، تاخیر، اقامت