جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

heart  |

دل برداشتن

معنی: دل برداشتن . [ دِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دل برگرفتن . دل کندن . دست کشیدن . قطع علاقه کردن . صرف نظر نمودن . قطع امید کردن . امیدی نداشتن :
دل از دنیا بردار به خانه بنشین پست
فرابند در خانه به فلج و به پژاوند.
رودکی .
کار دل برداشتن از ولایت و سستی رای بدان منزلت رسید که ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 672). امیر دل از وی برداشت . (تاریخ بیهقی ص 364). از شغل هائی که بدیشان مفوّض بود... استعفا خواستند و دلها از ما و کارهای ما برداشتند. (تاریخ بیهقی ص 334).
چو ابر از شوربختی شد نمکبار
دل از شیرین شورانگیز بردار.
نظامی .
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سخت تر دارد.
سعدی .
نبایدبستن اندر چیز کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل .
سعدی .
سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
آخر ای بدعهد سنگین دل چرا برداشتی .
سعدی .
- دل برنداشتن از کسی ؛ مواظب او بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
چنین گفت با نیطقون قیدروش
کز او برندارم دل و چشم وگوش .
فردوسی .
- دل از جان برداشتن ؛ مأیوس شدن از زندگانی . قطع امید کردن از زندگانی : خداوند [ احمد حسن ] کریم است مرا فرونگذارد که دل از جان برداشته ام . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 182).
بروز معرکه ایمن مشو ز خصم ضعیف
که مغز شیر برآرد چو دل ز جان برداشت .
سعدی .
- دل از خود (ازخویش ) برداشتن ؛ قطع امید از زندگی کردن . یقین به مرگ کردن : این وزیر سخت نالان است و دل از خویشتن برداشته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368). از بغداد اخبار رسیده است که خلیفه القادر باﷲ نالان است و دل از خود برداشته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 285). و میگوید [ ابوعلی سینا ] زنی را دیدم که این علت بر وی دراز گشته بود و دل از خویشتن برداشته و مرگ را ساخته ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- دل از سر برداشتن ؛ دل از جان شستن . ترک سر کردن :
من اول که این کار سر داشتم
دل از سر بیکبار برداشتم .
سعدی .
... ادامه
577 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 991
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
heart

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری