جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دلداری . [ دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلدار. معشوقگی . معشوق بودن . محبوب بودن : ز دلداری دلی بی بهر بودش ز بی یاری شکر چون زهر بودش . نظامی . دلت گرچه به دلداری نکوشد بگو تا عشوه رنگی می فروشد. نظامی . دلداری و یک دلی نمودن وآنگه به خلاف قول بودن . نظامی . آن همه دلداری و پیمان و عهد خوب نکردی که نکردی وفا. سعدی . این یکی کرد دعوی یاری و آن دگر دوستی و دلداری . سعدی . معلمت همه شوخی و دلبری آموخت به دوستیت وصیت نکرده و دلداری . سعدی . || دلنوازی . دلبری : مرا دلبر تو و دلداری از تو ز تو مستی و هم هشیاری از تو. نظامی . زلفین سیاه تو به دلداری عشاق دادند قراری و ببردند قرارم . حافظ. || تسلیت . استمالت و غمخواری . (آنندراج ). تسلی . خاطرجمعی . دلنوازی . (ناظم الاطباء). تسلی دادن : نجاشی را خوش آمد و از سر خون او درگذشت و او را دلداری نوشت . (قصص الانبیاء ص 213). بعد مدتی اصفهبد «باحرب » را اقطاع داد و با تشریف و دلداری پیش پدر فرستاد. (تاریخ طبرستان ). چون که ماهان زروی دلداری دید در پیر نرم گفتاری . نظامی . شبی از مشفقی و دلداری کردم آن قبله را پرستاری . نظامی . چو دلداری خضرم آمد بگوش دماغ مرا تازه گردید هوش . نظامی . دلم را به دلداریی شاد کن ز بند غم امروزم آزاد کن . نظامی . به دلداریش مرحبایی بگفت برسم کریمان صلایی بگفت . سعدی . به دلداری آن مرد صاحب نیاز به زن گفت کای روشنایی بساز. سعدی . ملازم به دلداری خاص وعام ثناگوی حق بامدادان و شام . سعدی . به دلداری و چاپلوسی و فن کشیدش سوی خانه ٔ خویشتن . سعدی . چیست دانی سردلداری و دانشمندی آن روا دار که گر بر تو رود بپسندی . سعدی . ندید دشمن بی طالع آنچه از حق خواست که یار با سر لطف آمده ست و دلداری . سعدی . || شجاعت . دلاوری . دلیری . پردلی . جرأت . زهره داشتن . تسلي، تسليت، دلگرمي consolation, contemporary عزاء، تعزية، مواساة، سلوى، سلوان teselli consolation trost consuelo consolazione تسلی، تسلیت، خوشی
کلمه "دلداری" از دو جز "دل" و "داری" تشکیل شده است. در زبان فارسی، این واژه به معنای آرامش بخشیدن یا تسکین دادن به دل کسی است. در زمینه نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
نوشتار صحیح: کلمه "دلداری" باید به همین شکل نوشته شود و از نوشتن آن با املای نادرست خودداری کنید.
کاربرد در جملات: "دلداری" میتواند به عنوان اسم یا فعل به کار رود. به عنوان مثال:
"او به دوستش دلداری داد."
"من به او احتیاج دارم که دلداریام بدهد."
فعل مضارع: اگر بخواهیم از آن به صورت فعلی (به معنای دلداری دادن) استفاده کنیم، میتوانیم از جملاتی مانند "من او را دلداری میدهم" استفاده کنیم.
تنوع واژگانی: میتوانید از واژههای مترادف مانند "تسکین" یا "آرامش" در جملات خود استفاده کنید، اما توجه داشته باشید که این کلمات ممکن است از نظر معنایی کمی متفاوت باشند.
نگارش ادبی: در نگارش ادبی و شعر، این کلمه میتواند حس عاطفی و عمیقی را منتقل کند. بنابراین استفاده درست از آن در شعر یا نثر میتواند تأثیرگذار باشد.
در نهایت، مانند هر کلمه دیگری، استفاده از "دلداری" در متنها و گفتارها باید با توجه به زمینه و مفهوم کلی جمله صورت گیرد تا معنا و حس مورد نظر به خوبی منتقل شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "دلداری" در جملات آورده شده است:
پس از آن که دوستش در حادثهای آسیب دید، او تلاش کرد تا با کلماتش به او دلداری بدهد.
مادر با آغوش گرمش به فرزندش دلداری میداد و به او امید میداد که وضعیت بهتر خواهد شد.
او همیشه در زمانهای سخت به دنبال دلداری از دوستانش بود تا احساس تنهایی نکند.
کتابهای روانشناسی میتوانند به ما در یافتن راههای دلداری دادن به خود و دیگران کمک کنند.
دلداری دادن به کسانی که در غم و اندوه هستند، یکی از نشانههای دوستی و محبت است.