جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دماغه . [ دَ غ َ / غ ِ ] (اِ) بینی کوه و تیغه ٔکوه . (ناظم الاطباء). نوکی پیش آمده از کوه . (یادداشت مؤلف ). || کمان کشتی . تماغه . (ناظم الاطباء). || چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه را پیش کنند یعنی ببندند. (یادداشت مؤلف ). - دماغه ٔ در ؛ بینی در. محجوبه . انف باب . رتاج . (یادداشت مؤلف ). || رأس یعنی نوک پیش آمده از خاک در دریا. نوک زبانه ٔ خشکی در آب . رأس . سنگپوز یا قطعه زمینی کمابیش نوک دار که در دریا یا در دریاچه پیش رفته باشد. (دایرةالمعارف فارسی ). رأس الرجاء الصالح ؛ دماغه ٔ امید نیک . (از یادداشت مؤلف ). nose, promontory, headland, head, cape, ness أنف، حاسة الشم، جاسوس، خطم، حاسة الشم الكلب، مقدمة السيارة، مقدم المركب أو الطائرة، الجزء الناتئ من أى شئ، إكتشف بالشم، تحشر، حشر أنفه، شم، تصيد، اكتشف، سبق بشق النفس، تطفل، انحرف، تسلل burun le nez die nase la nariz il naso بینی، خیشوم، عضو بویایی، نوک بر امده هر چیزی، پرتگاه، دماغه بلند، بر امدگی، سر، رئيس، راس، رهبر، کله، شنل، برجستگی
أنف|حاسة الشم , جاسوس , خطم , حاسة الشم الكلب , مقدمة السيارة , مقدم المركب أو الطائرة , الجزء الناتئ من أى شئ , إكتشف بالشم , تحشر , حشر أنفه , شم , تصيد , اكتشف , سبق بشق النفس , تطفل , انحرف , تسلل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "دماغه" در زبان فارسی به معنای انتهای یک شبهجزیره یا بخشی از زمین که به دریا یا دریاچهای وارد میشود، به کار میرود. در نوشتن و استفاده از این کلمه، چند نکته نگارشی و قواعد زبان فارسی وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد:
نوشتار صحیح: کلمه "دماغه" به همین شکل نوشته میشود و نباید به اشتباه به صورتهای دیگر نوشته شود.
تلفظ: این کلمه به صورت "damāghe" تلفظ میشود. توجه به تلفظ صحیح در مکالمات و نوشتار بسیار مهم است.
مفرد و جمع: "دماغه" به صورت مفرد است و برای جمع آن در زبان فارسی معمولاً از "دماغهها" استفاده میشود.
کاربرد: این کلمه معمولاً در متون جغرافیایی و به ویژه در توصیف نواحی ساحلی و جغرافیایی به کار میرود. در متون علمی و ادبی نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرد.
نحوه استفاده در جمله: برای ایجاد جملات صحیح میتوان گفت: "دماغههای بزرگ در این منطقه باعث ایجاد منظرههای زیبا شدهاند."
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "دماغه" به درستی در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "دماغه" در جمله آورده شده است:
دماغه کشتی در دل امواج دریا به آرامی جلو میرفت.
او با دقت به دماغه قایق نگاه کرد تا مسیر را به درستی تشخیص دهد.
در دماغه کوه، میتوانستیم منظرهای بسیار زیبا از دره پایین ببینیم.
دماغه سگ به خاطر سرما کمی قرمز شده بود.
برای گرفتن عکسهای زیبا، بهترین نقطه دماغه این پل بود.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: بینی، خیشوم، عضو بویایی، نوک بر امده هر چیزی، پرتگاه، دماغه بلند، بر امدگی، سر، رئيس، راس، رهبر، کله، شنل، برجستگی