جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

dame
steam  |

دمه

معنی: دمه . [ دَ م َ / م ِ] (ص نسبی ) منسوب به دم : یک دمه . (یادداشت مؤلف ).
- یک دمه ؛ به اندازه ٔ یک دم . به قدر یک لحظه :
صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست .
سعدی .
|| (اِ) باد و برف و سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از برهان ) (از لغت محلی شوشتر). بوران . طوفان بادی . کولاک . باد و برف . طوفان برفی . دمق . گرفتگی هوا و مه و بخار. (یادداشت مؤلف ). برف را خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). زُلَّة. (منتهی الارب ). طوفانی از برف گردمانند (ممکن است ذرات کوچک یخ نیز داشته باشد) که پدیداری را به صفر می رساند. برفی که همراه دمه است قسمتی از ابر می باردولی قسمت عمده ٔ آن را بادهای سخت می آورند. (از دائرةالمعارف فارسی ) :
سه تن دوش با خوارمایه سپاه
برفتند بی گاه از این رزمگاه
چو شیران ناهار و ما چون رمه
که از کوهسار اندرآرد دمه .
فردوسی .
نبینی کز همه سو ابر پیوست
دمه بفسرد و یکسر برف بنشست .
(ویس و رامین ).
گر این برف ودمه شمشیر بودی
جهنده باد ببر و شیر بودی .
(ویس و رامین ).
کجا امشب شبی بس سهمناک است
جهان را از دمه بیم هلاک است .
(ویس و رامین ).
مر آن گرگ را مرگ به اَز دمه
که بی خورد ماند میان رمه .
اسدی .
ز باد و دمه گشت صحرا سیاه
که گم کرد هندو در آن دشت راه .
اسدی .
باد برخاست و برف و دمه در ایستاد. (چهارمقاله ).
گرگ را دمدمه ٔ فتنه همی گوید خیز
به غنیمت شمر این تیره شب و این دمه را.
انوری .
راهها به برف آگنده بود و دمه و سرما به غایت . (راحةالصدور راوندی ).
دمه سرد و شه با دم سرد بود
جهانگرد را از جهان گرد بود.
نظامی .
گرگ از دمه گر هراس دارد
با خود نمد و پلاس دارد.
نظامی .
دمه دم فروگیرچون چشم گرگ
شده کار گرگینه دوزان بزرگ .
نظامی .
ناگاه برف باریدن گرفت و دمه آغاز کرد. (جامع التواریخ رشیدی ).
- روز دمه ؛ روز مه و طوفان . روز طوفانی و پرباد. (یادداشت مؤلف ) :
بفرمود تا سرشبان از رمه
بر بابک آمد به روز دمه .
فردوسی .
چنان شد که از بی شبانی رمه
پراکنده گردد به روز دمه .
فردوسی .
- روزگار دمه ؛ گاه ِ مه و طوفان . زمانی که هوا سخت طوفانی است . کنایه از فصل سرما و زمستان . (از یادداشت مؤلف ) :
وگر گوسفندی برند از رمه
به تیره شب و روزگار دمه .
فردوسی .
همه لشکر سلم همچون رمه
که بپراکند روزگار دمه .
فردوسی .
دمه پیکان آبدار بدست
چشم را سفت و چشمه را می بست .
نظامی .
دمه بر در کشیده تیغ فولاد
سر نامحرمان را داده بر باد.
نظامی .
|| دم آهنگری و زرگری . (از ناظم الاطباء) (از برهان ) (از غیاث ) (از آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر). منفاخ . (زمخشری ) (منتهی الارب ) (دهار): تلم ؛ دمه ٔ دراز زرگران . دمقة الحداد؛ دمه ٔ آهنگران . معرب است . حملاج ؛ دمه ٔ زرگران . کیر؛ دمه ٔ آهنگری . (از منتهی الارب ). منفخ ، منفاخ ؛ دمه ٔ آهنگران و زرگران . (دهار). || هر آلتی که بدان آتش افروزند. (ناظم الاطباء). آتش افروز. آتش افروزه . (یادداشت مؤلف ). || آلتی به شکل کله ٔ آدمی یا مرغابی که در آن آب کنند و در کنار اندک آتش نهند از سوراخهای بینی و منقار آن بخاری بر آتش وزد و آتش افروخته گردد. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از برهان ) (ازانجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر). || دم . نفس . (یادداشت مؤلف ). نفس . (دهار) (از المعرب جوالیقی ص 149). || ضیق النفس . (منتهی الارب ). دَما. نهج . نهیج . تتابع نفس . پیاپی نفس زدن . بهر. تنگ نفس . تاسه . ربو. (یادداشت مؤلف ): افثاج ؛ دمه و تاسه برافتادن . قبع؛ تاسه و دمه برافتادن . (منتهی الارب ). افثاء؛ دمه برافتادن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). رباء؛ دمه برافتادن . (دهار).
- دمه برافتادن کسی را؛ تاسه برافتادن او را. به نفس نفس افتادن . بهر. بهور. انبار. (یادداشت مؤلف ). تحشیة. (از دهار): بهیر؛زن کلان سرین که وی را در رفتن دمه برافتد. انبهار، انذعاف ، افتاخ ؛ تاسه و دمه برافتادن کسی را. (منتهی الارب ). || دم . لبه . تیزنای . حد. حرف . دمه ٔ کارد و شمشیر. طرف برنده ٔ کارد و جز آن . (یادداشت مؤلف ). || جلد اصلی . مقابل بشره . (یادداشت مؤلف ). || پیش کلاه قزلباش که اغلب از مخمل سیاه کنند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). || گلفهشنگ . (ناظم الاطباء). رجوع به گلفهشنگ شود.
... ادامه
510 | 0
مترادف: 1- دم، لبه 2- دم آهنگري 3- بخار 4- حرارت، گرما، گرمي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: damak]
مختصات: (دَ مِ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: dame
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 49
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
steam | vapor , vapour , dam
ترکی
onun ağzı
فرانسوی
sa bouche
آلمانی
sein mund
اسپانیایی
su boca
ایتالیایی
la sua bocca
عربی
بخار | قوة دافعة , باخرة سفر , تبخر , بخر , فتح قلبه , إنطلق بسرعة , طبخ بالبخار , نفس عن غضبه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "دمه" در زبان فارسی به معنای "دم" یا "زمانی" استفاده می‌شود و می‌تواند در جملات مختلف به کار رود. در زیر چند نکته درباره‌ی نگارش و کاربرد این واژه آورده شده است:

  1. نقش کلمه: "دمه" معمولاً به عنوان اسم یا قید استفاده می‌شود. در برخی از محاورات ممکن است به صورت عامیانه به کار رود.

  2. نحوه‌ی نوشتن: این کلمه به صورت "دمه" نوشته می‌شود و نباید در نوشتار، شکل‌های غیررسمی یا تغییر یافته آن را به کار برد.

  3. استفاده در جملات: می‌توان آن را در جملاتی مانند "دمه سماور روشن است" یا "دمه زدن به در" مشاهده کرد. در اینجا "دمه" به معنای زمان خاص یا نسبی اشاره دارد.

  4. قواعد نگارشی:

    • باید توجه داشت که "دمه" یک کلمه‌ی منفرد است و لازم نیست با حروف اضافه یا نشانه‌های دیگر ترکیب شود مگر در ساختارهای خاص جمله.
    • به نگارش صحیح کلمات و جملات توجه شود و از غلط‌های املایی پرهیز گردد.
  5. توجه به محاورات: در برخی مناطق و محاورات، "دمه" ممکن است برداشت‌های متفاوتی داشته باشد، بنابراین در مکالمات رسمی و ادبی سعی شود به معنی و مفهوم دقیق کلمه توجه شده و از کاربردهای محاوره‌ای دوری شود.

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه "دمه" به درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "دمه" آورده شده است:

  1. در هوای گرم تابستان، دمه‌ای از کولر به ما احساس آرامش می‌دهد.
  2. وقتی در کنار دریا نشسته بودیم، دمه‌ای از هوای تازه را استشمام کردیم.
  3. او با یک دمه از چای گرم خود را گرم کرد.
  4. دمه‌ی گل‌ها در باغچه، مزه‌ی بهار را تداعی می‌کند.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سؤال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: بخار آب

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری