جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دنگ . [ دَ ] (ص ) احمق و بیهوش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی خبر و ابله و نادان . (ناظم الاطباء). بی خبر و بی هوش و احمق . (از برهان ).دیوانه و حیران و احمق و ابله . (غیاث ). دیوانه و بیهوش . (شرفنامه ٔ منیری ). گیج . هاج . سرگشته . مات . دند.(یادداشت مؤلف ). احمق . (فرهنگ اوبهی ) : زن کنیزک را پژولیده بدید درهم و آشفته و دنگ و مَرید. مولوی . چون شدم نزدیک من حیران و دنگ خود بدیدم هر دوان بودند لنگ . مولوی . ورنه ادهم وار سرگردان و دنگ ملک را بر هم زدندی بی درنگ . مولوی . تا پری روی تو در دایره ٔ خط دیده چون من از دایره بیرون شده دیوانه و دنگ . کلیم (از آنندراج ). امارت بر سلیمان شد مقرر وزارت برنجیب دنگ حیران . الیاس قلندر (از دستورالوزراء). - دنگ شدن ؛ دیوانه شدن . گیج شدن : هرکه با ناراستان همسنگ شد در کمی افتاد و عقلش دنگ شد. مولوی . عالمی شد واله و حیران و دنگ زآن کرشمه زآن دلال نیک شنگ . مولوی . دیده در وقتی که شد حیران و دنگ که سخن گفت و اشارت کرد سنگ . مولوی . از می غفلت چو شود شاه دنگ مال رعیت ببرد هر مشنگ . سراج الدین . - دنگ شدن سر (کله ، گوش ) کسی ؛ از کثرت هیاهو بگشتن حال دماغ او. از بانگها و فریادهای سخت گیجی و آشفتگی در سر پیدا آمدن . (یادداشت مؤلف ). - دنگش گرفتن ؛ خوش خیالی اش جنبیدن . دنه اش گرفتن به کاری ؛ بی نگاه کردن به عاقبت و نتیجه ٔ آن اقدام کردن . هوس نابجایی آمدن برای اینکه کاری کند. (یادداشت مؤلف ). - دنگ کردن ؛ دیوانه کردن . گیج کردن . حیران ساختن : صدهزاران نام خوش را کرده ننگ صدهزاران زیرکان را کرده دنگ . مولوی . پشت سوی لعبت گلرنگ کن عقل در دنگ آورنده دنگ کن . مولوی . - دنگ و دیوانه ؛ گول و احمق ونادان . (یادداشت مؤلف ). - || سخت گرم . با حرارت بسیار: بخاری (کرسی ) دنگ و دیوانه شده است . (از یادداشت مؤلف ). - دنگ و دیوانه کردن کرسی ؛ سخت گرم کردن آن که قابل تحمل نباشد. (یادداشت مؤلف ). || بی چیز. مفلس . دند و دنگ را به همین معنی ضبط کرده اند و ظاهراً یکی از آن دو بدین معنی درست و دیگری مصحف باشد، و آن را به صورت ونگ نیز آورده اند ولی دنگ صحیح است چه ، صورت دیگرش دند است . (یادداشت مؤلف ) : میر عمید معطی اهل هنر عمر کز یک عطای اوست توانگر هزار دنگ . سوزنی . منت پذیر باشی و منت نهنده نی کز تو غنی شوند به روزی هزار دنگ . سوزنی . ما از شمار آدمیانیم و سنگ دل از معصیت توانگرو از طاعتیم دنگ . سوزنی . کار تو بر سریش وهمه کار تو سریش همواره زین نهاد که هستی گدا و دنگ . سوزنی . || (اِ) نقطه ٔ پرگار. (از انجمن آرا)(آنندراج ). نشان و نقطه ٔ پرگار. (لغت محلی شوشتر) (از فرهنگ جهانگیری ) (غیاث ) (برهان ) (ناظم الاطباء). نشان و نقطه . (شرفنامه ٔ منیری ): تویی مانند دنگ و من چو پرگار به گردت بی سر و بی پای گردم . ملقابادی (از انجمن آرا). || اصول کردن که مسخرگان و بازیگران برآرند. (لغت محلی شوشتر). || نصف بار اسب . (ناظم الاطباء). || جانوری مانا به گربه و از آن خردتر که به تازی وبر گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به وبر شود. پپه، پخمه، دنگل، كم هوش، نادان dang دانغ lanet olsun bon sang verdammt maldita sea cavolo
کلمه "دنگ" به طور کلی به معنای صدا و نواهای عجیب و غریب است و در زبان محاورهای ممکن است به شکلهای مختلف استفاده شود. برای استفاده درست از این کلمه در نوشتار فارسی و رعایت قواعد نگارشی میتوان به نکات زیر توجه کرد:
رنگاوری متن: در صورت استفاده از "دنگ" به عنوان یک صفت یا برای توصیف صدا، میتوان آن را به همراه واژههای دیگر به کار برد. مثلاً: "این صدا دنگ باید باشد."
نقطهگذاری: جملههایی که شامل این کلمه هستند باید از نظر نقطهگذاری رعایت شوند. به عنوان مثال: "وقتی به دنگ دنگ این ساز گوش میدهم، یاد قدیمها میافتم."
صوت و لحن: در متون ادبی یا شعری، گاه میتوان به صورت توصیفی به احساسات ناشی از شنیدن "دنگ" اشاره کرد.
نگارش صحیح: این کلمه به صورت "دنگ" نوشته میشود و بدون هیچ گونه تغییر در املا.
مفاهیم وابسته: در متون ادبی یا توصیفی میتوان به معانی و مفاهیم وابسته به "دنگ" نیز اشاره کرد، مانند ایجاد احساس یا تصویرسازی.
به طور کلی، توجه به بافت متن و استفاده صحیح از دنگ در راستای انتقال مفهوم و احساس از اهمیت بالایی برخوردار است.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! کلمه "دنگ" میتواند در معانی مختلفی به کار رود. در ادامه چند مثال برای استفاده از این کلمه در جملات مختلف آورده شده است:
وقتی که در مهمانی بودیم، صدای دنگ دنگ گوشنواز زنگها به گوش میرسید.
او با دنگ دنگ زدن چکشی، سعی داشت میخ را به دیوار بکوبد.
بچهها با دنگ دنگ کردن گیتار، یک آهنگ شاد را اجرا کردند.
صدای دنگ دنگ زنگ مدرسه، همه را به سمت کلاسها فرامیخواند.
در پایان مراسم، دنگ دنگ شادی و خوشحالی در کنار هم بودیم.
اگر سوال خاصی درباره معنی یا استفاده از کلمه "دنگ" دارید، لطفاً بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر