جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

donyā
world  |

دنیا

معنی: دنیا. [ دُن ْ ] (ع ص ) تأنیث ادنی ، به معنی نزدیکتر. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). نزدیکتر. (ترجمان القرآن جرجانی ص 49). مقابل قُصْوی ̍. (یادداشت مؤلف ). السماء الدنیا؛ این آسمان به سبب نزدیکی آن از ساکنان زمین ، و همچنین است سماء الدنیا به اضافه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زن بسیار نزدیک شونده . مشتق از دنو که به معنی قریب باشد چرا که دنیا اقرب است به سوی آدمی به نسبت عقبی . || زن سخت خسیس و ناکس ، مشتق از دنائت که به معنی ناکسی و زبونی است . (از غیاث ) (از آنندراج ). || (اِ) کنایه از معاشرت و مجامعت . (لغت محلی شوشتر). || این جهان نزدیک . ج ، دُنَّی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جهان . گیتی . این گیتی . جهانی که در آن هستیم . عالم مادی . عالم حاضر. مقابل آخرت . مقابل عقبی . ام حباب . (یادداشت مؤلف ). این جهان . (مهذب الاسماء). نقیض آخرت . (از لغت محلی شوشتر). عبارت است از آنچه شب و روز را در بر دارد و آنچه را که آسمان بر آن سایه افکنده و زمین آن را متحمل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). عاجله . خیتعور. غرور. دَفارِ. ام دون . ام دفار. اِم الدفر. ام شمله . عجوز. خِنَّور. خَنَّوَر. (منتهی الارب ). ابوسلمة. ابوشملة.ام جثل . ام حاجب . ام خنور. ام درزه . ام دررة. ام زفرام زافرة. ام سلمة. ام شملة. ام العجب . ام غول . ام الفنا. ام قشعم . ام وافر. ام وافرة. ام حباب . (المرصع) :
اسماء زمانی اندیشید پس گفت ای فرزند این خروج تو که بر بنی امیه کردی دین را بود یا دنیا را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 187). بنده یک روز خدمت و دیدار خداوند را به همه نعمت ولایت دنیا برابر ننهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 361). اگر به این قسم که خوردم وفا نکنم محروم گرداند مرا [ خدا ] از عافیت در دنیا. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). توان دانست که در دنیا و عقبی نصیب خود رااز سعادت تمام یافته باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 333).
ترا فردا ندارد سود آب روی دنیایی
اگر بر رویت ای نادان برانی آب رود زم .
ناصرخسرو.
ز دنیا زیانت به دین سود گردد
اگر خار گیری به تن سوزیان را.
ناصرخسرو.
پرهیز کن از کسی که نشناسد
دنیا و نعیم بی قوامش را.
ناصرخسرو.
بنگر که بهین کار چیست آن کن
تا شهره بباشی به دین و دنیا.
ناصرخسرو.
ابوالمظفر شاه زمانه ابراهیم
که پادشاه زمین است و خسرو دنیا.
مسعودسعد.
و خاک بارگاه همایون را بارگاه شاهان دنیا کناد. (کلیله و دمنه ). از ایذاء مردمان و دوستی دنیا... پرهیزواجب دیدم . (کلیله و دمنه ). هرکه همت او از دنیا قاصر باشد حسرت او به وقت مفارقت اندک بود. (کلیله و دمنه ). حاصل آن [ راحتی اندک ] اگر میسر گردد خسران دنیا و آخرت باشد. (کلیله و دمنه ).
از همه گنج و مملکت برخاست
دین ودنیا بهم نیاید راست .
نظامی .
اگر دنیا نباشد دردمندیم
وگر باشد به مهرش پای بندیم .
سعدی (گلستان ).
احمد جامی ترا پندی دهد
آخرت را باش دنیا بیش نیست .
جامی .
دنیا چو محیط است و کف خواجه نقط
پیوسته به گرد نقطه می گردد خط.
بدرالدین جاجرمی .
دنیا که در او زنده دلی را مرگیست
نشو گل عیش من ز اندک برگیست .
بدیع ترکو.
- امثال :
اگر دنیا را آب برد او را خواب برده است . (امثال و حکم دهخدا).
دین و دنیا دو ضد یکدگرند .
سنایی (ازامثال و حکم دهخدا).
در دنیا را نبسته اند . (امثال و حکم دهخدا).
دنیا آکل و مأکول است . (امثال و حکم دهخدا).
دنیا خالی نیست . (امثال و حکم دهخدا).
مگر سر دنیا را با جگن پوشانده اند . (امثال و حکم دهخدا).
- از دنیا بیرون رفتن (شدن ) ؛ مردن . (یادداشت مؤلف ) : و نوشروان به مداین از دنیا بیرون رفت . (مجمل التواریخ و القصص ). و اول ماه شب آدینه از دنیا بیرون شد. (مجمل التواریخ و القصص ).
- از دنیا رفتن ؛ مردن . درگذشتن . وفات یافتن . (یادداشت مؤلف ) : و چون از دنیا برفت هوشنگ به جای او نشست . (نوروزنامه ).
- به دنیا آمدن ؛ زادن . متولد شدن . تولد یافتن . (یادداشت مؤلف ).
- امثال :
آدم دو دفعه به دنیا نمی آید . (امثال و حکم دهخدا).
- دنیاباز ؛ بازنده و ازدست دهنده ٔ دنیا.که دنیا را ببازد :
عاشقان دین و دنیا باز را خاصیتی است
کآن نباشد زاهدان مال وجاه اندوز را.
سعدی .
- دنیابرانداز ؛ که پشت پا به دنیا بزند. بی اعتنا به تعلقات دنیوی . که دنیا را مقهور خود سازد :
مجرد رو و خانه پرداز باش
جوانمرد دنیابرانداز باش .
سعدی (بوستان ).
- دنیاخدا ؛ دنیادار. (آنندراج ). دنیادوست . دنیاپرست :
ز دنیا و دنیاخدایان نفورم
چه فرق است از زانیه تا به زانی .
واله هروی (از آنندراج ).
رجوع به دنیاپرست شود.
- دنیاخر ؛ که در فکر به دست آوردن دنیا باشد. خریدار و طالب دنیا :
که ای زرق سجاده ٔ دلق پوش
سیه کار دنیاخر دین فروش .
سعدی (بوستان ).
رجوع به دنیاپرست شود.
- دنیاخوردن ؛ از نعمتهای دنیوی استفاده کردن . جهان خوردن . تمتع از لذایذ و نعمتهای دنیا : علم ازبهر دین پروردن است نه ازبهر دنیا خوردن . (گلستان ).
- امثال :
دنیا دیدن به از دنیا خوردن است . (یادداشت مؤلف ).
- دنیاطلب ؛ دنیاجوی . دنیاپرست :
با تو دنیاطلب دین گذار
بانگ برآورده رقیبان بار.
نظامی .
رجوع به دنیاپرست شود.
- دنیا و مافیها ؛ دنیا و آنچه در آن است . جهان و آنچه در اوست . (یادداشت
مؤلف ).
- دنیای دون ؛جهان پست و بی ارزش :
سپنجی سراییست دنیای دون
بسی چون تو زو رفت غمگین برون .
فردوسی .
- دنیای مقبل ؛ جهان زیبا و مطلوب : کانه الدنیا المقبلة؛ سخت جمیل و زیبا بود.
|| توسعاً، جهان به معنی مطلق آن اعم از این جهان یا آخرت : این دنیا و آن دنیا؛ یعنی جهان مادی و آخرت . (از یادداشت مؤلف ). || کره ٔ زمین . (فرهنگ فارسی معین ).
- یک دنیا ؛ یک جهان . دنیایی . بسی . بسیار. بسیارزیاد: یک دنیا سپاسگزارم . (یادداشت مؤلف ).
|| (اصطلاح تصوف ) چیزی است که انسان را از خدا بازدارد. اهل سلوک گفته اند آن چه ترا از یاد خدا بازدارد آن دنیا باشد. حضرت رسول (ص ) فرمود دنیا خانه ٔ اشخاص بی خانمان است و مال و خواسته ٔ کسی است که او را مال نیست . و در صحایف گفته : دنیا عبارتست از حظوظ نفس نه از دینار و درهم یعنی به هرچه نفس تو متلذذ گرددآن دنیای تو باشد و هرچه بعد از مرگ است آن را آخرت گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
چیست دنیا از خدا غافل شدن
نی قماش و نقره و فرزند و زن .
مولوی .
... ادامه
485 | 0
مترادف: آفاق، جهان، دهر، زمانه، عالم، كاينات، گيتي
متضاد: آخرت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (دُ) [ ع . ] (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 65
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
world | universe , macrocosm , vale
ترکی
dünya
فرانسوی
monde
آلمانی
welt
اسپانیایی
mundo
ایتالیایی
mondo
عربی
عالم | دنيا , البشر , الناس , كون , كائنات , الشؤون الدنياوية , بسيطة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "دنیا" در زبان فارسی به معنای «جهان» یا «زیستن» است و به طور گسترده‌ای در متون مختلف به کار می‌رود. در بررسی قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه، نکات زیر مطرح می‌شوند:

  1. جنس و نوع کلمه: "دنیا" یک اسم و مؤنث است. به همین دلیل، در جملات باید به توافق با دیگر عناصر جمله توجه کرد.

  2. تَرجیح بند: در زمان استفاده از "دنیا" در جملات و عبارات، ممکن است نیاز باشد که از حروف اضافه مانند "در" یا "به" استفاده شود. به عنوان مثال: "در دنیا"، "به دنیا".

  3. تعدد و جمع: در فارسی، "دنیا" به طور کلی به عنوان یک اسم غیرقابل شمارش شناخته می‌شود، به این معنا که نمی‌توان آن را جمع بست (مثلاً فرم "دنیاها" به ندرت به کار می‌رود).

  4. استفاده مجازی: این کلمه گاهی به صورت مجازی نیز به کار می‌رود. به عنوان مثال، در ادبیات می‌توان به معانی عمیق‌تری از "دنیا" اشاره کرد که فراتر از مفهوم فیزیکی آن است.

  5. ترکیب‌ها و عبارت‌ها: "دنیا" در ترکیب‌های مختلف به کار می‌رود، نظیر "دنیا و آخرت"، "دنیا دار فانی" و غیره.

  6. نقطه‌گذاری: اگر "دنیا" در انتهای جمله باشد، باید نقطه یا علامت مناسب دیگری (مانند سوالی) در انتهای جمله قرار گیرد.

این نکات می‌توانند به درک بهتر و کاربرد صحیح کلمه "دنیا" در نوشتار و گفتار کمک کنند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. دنیا پر از رنگ‌ها و زیبایی‌هایی است که هر روز ما را شگفت‌زده می‌کند.
  2. در دنیای امروز، فناوری نقش بسیار مهمی در ارتباطات انسانی ایفا می‌کند.
  3. سفر به نقاط مختلف دنیا، تجربه‌های جدید و یادگیری‌های ارزشمندی را به ارمغان می‌آورد.

واژگان مرتبط: گیتی، کیهان، كائنات، دره، جهان خاکی، مجرای کوچک، زمین، بدرود

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری