جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

dehliz
corridor  |

دهلیز

معنی: دهلیز. [ دِ ] (اِ) به کسر دروازه و اندرون سرا و به فتح معرب است ودهالیز بر آن جمع بسته اند . (انجمن آرا). بالان . دالان . معرب دالیز. فاصله ٔ میان در و خانه . دالیج . دلیج . (یادداشت مؤلف ). دالان و محل میانه ٔ دو در و یا محلی که میان در خارجی خانه باشد و شیخانه نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
خروشیدن زنگ و هندی درای
برآمد ز دهلیز پرده سرای .
فردوسی .
پیاده به دهلیز کاخ اندرون
همی رفت بهرام بی رهنمون .
فردوسی .
بیامد چنین تا به درگه رسید
ز دهلیز چون روی خاقان بدید.
فردوسی .
امیر مثال داده بود و خط بر آن کشیده تا دهلیز و میدانها و جز آن ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288). چون به دهلیز در سرای افشین رسیدم حجاب و مرتبه داران وی جمله پیش آمدند... من قوم خویش را مثال دادم تا به دهلیز بنشینند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171). رسول و خادم را در دهلیز فرود آوردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 376).
ز دهلیز تا پرده ٔشهریار
فروزنده شمع از دو ره صدهزار.
اسدی .
پیاده به دهلیز پرده سرای
بیامد یکی چتر بر سر بپای .
اسدی .
یکی آسیا سنگ به ساخته
ز بالای دهلیز بفراخته .
اسدی .
دشوار شود بانگ تو از خانه به دهلیز
واسان شود آوازوی از بلخ به بلغار.
ناصرخسرو.
آن روز که تو خواسته ناخواسته بخشی
کس مر شعرا را ندهد راه به دهلیز.
سوزنی .
اگر از در درآیدم امشب
از طرب بر فلک زنم دهلیز .
انوری .
سلطان را از اسباب دهلیزی مانده بود و یک پاره زیلو پنج بارگیر . (راحةالصدور راوندی ).
دهلیزدار ملک الهی است صحن او
فراش جبرئیلش و جاروب شهپرش .
خاقانی .
دهلیز سرات ناف فردوس
چون ناف زمین میان کعبه .
خاقانی .
سالکان راست ره بادیه دهلیز خطر
لیکن ایوان امان کعبه ٔ علیا ببینند.
خاقانی .
آید آواز هر کس از دهلیز
روزی آواز ما برآید نیز.
نظامی .
سکندر ز چین رای خرخیز کرد
در خواب را تنگ دهلیز کرد.
نظامی .
چون گذری زین دو سه دهلیز خاک
لوح ترا از تو بشویند پاک .
نظامی .
به دهلیز سراپرده سیاهان
حبش را بسته دامن در سپاهان .
نظامی .
کس نداردگوش در دهلیزها
تا بپرسم از کنیزک چیزها.
مولوی .
ناگاه از ظلمت دهلیز خانه روشنایی بتافت . (گلستان ). و پدرش صلاح الدین المظفر صدری بود بزرگ محتشم ... اعمال بزرگ چون عمارت ثغرتیز که دهلیز وزارت است کرده . (المضاف الی بدایعالازمان ص 1 و 2).
- دهلیز پرده ؛ دالان پرده سرای یا سراپرده :
چو آمد به نزدیک پرده سرای
خرامید نزدیکی رهنمای
بدو گفت اگر نزد شاهم بری
بیابی ز من تاج و انگشتری
هشیوار بینا دل او را ببرد
ز دهلیز پرده بر شاه گرد.
فردوسی .
- دهلیز خاصه ؛ دهلیز مخصوص امیر یا سلطان : این ابومطیع... پدری داشت بواحمد خلیل نام . شبی از اتفاق نیک به شغلی به درگاه آمده بود... شب دور کشیده بود اندیشید نباید که در راه خللی افتد در دهلیز خاصه مقام کرد و مردی شناخته بود و مردمان او را حرمت نگاه داشتندی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 122).
- دهلیزگه (یا دهلیزگاه ) ؛ محل دهلیز :
به دهلیزگه طاقش از آبنوس
که برجش همی ماه را داد بوس .
اسدی .
|| ایوان . (ناظم الاطباء). || حیاط بیرونی . || محل گردش . || گوشه ای از خانه . (ناظم الاطباء). || مجازاً دبر است . (از لغت فرس اسدی نسخه ٔنخجوانی ). مجازاً دبر. (یادداشت مؤلف ) :
یک روز به گرمابه همی آب فروریخت
مردی بزدش لج به غلط بر در دهلیز.
منجیک .
... ادامه
848 | 0
مترادف: تونل، دالان، راهرو، نقب، هشتي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: dahliz]
مختصات: (دِ) [ معر. ] (اِمر.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: dehliz
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 56
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
corridor | vestibule
ترکی
giriş kapısı
فرانسوی
vestibule
آلمانی
vestibül
اسپانیایی
vestíbulo
ایتالیایی
vestibolo
عربی
رواق | الرواق , دهليز , مجاز , مجاز الحجرات
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

قواعد نگارشی و نحوی مربوط به کلمه "دهلیز" در زبان فارسی به شرح زیر است:

  1. تعریف: "دهلیز" به معنای راهرو یا فضای میان دو بخش مورد استفاده قرار می‌گیرد. معمولاً در ساختمان‌ها یا در معنای مجازی (مثل دهلیز ورودی به یک مفهوم یا موضوع) استفاده می‌شود.

  2. نوشتار: کلمه "دهلیز" به صورت صحیح با حروف فارسی نوشته می‌شود و هیچ شکل خاصی در نوشتار ندارد.

  3. جنس کلمه: "دهلیز" یک اسم مذکر است.

  4. جمع: جمع "دهلیز" در فارسی به‌صورت "دهلیزها" یا "دهلیزها" نوشته می‌شود.

  5. استفاده در جملات: این کلمه می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا حالت‌های دیگر در جملات به کار رود. به عنوان مثال:

    • "دهلیز خانه‌ام بسیار طولانی است."
    • "او در دهلیز انتظار می‌کشید."
  6. هم‌نشینی: "دهلیز" می‌تواند با صفت‌ها و قیدهای مختلف توصیف شود، مانند:

    • "دهلیز تنگ"
    • "دهلیز روشن"
  7. نکات نگارشی:
    • در نوشتن متون فارسی، به یاد داشته باشید که استفاده از کلمات صحیح و روان‌سازی جملات اهمیت دارد.
    • فاصله‌گذاری مناسب میان کلمات و استفاده از علائم نگارشی به درک بهتر متن کمک می‌کند.

امیدوارم این توضیحات مفید واقع شود! اگر سوالات بیشتری دارید، بفرمایید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند جمله با کلمه "دهلیز" آورده شده است:

  1. دهلیز بیمارستان به صورت وسیع و روشن طراحی شده تا بیماران و همراهانشان راحت‌تر حرکت کنند.
  2. معماران تصمیم گرفتند که دهلیز ساختمان را با نور طبیعی پر کنند تا فضایی دلپذیر ایجاد شود.
  3. در دهلیز خانه، تابلویی از آثار هنری معاصر به نمایش گذاشته شده است.
  4. او در دهلیز دانشگاه منتظر دوستانش بود تا با هم به کلاس بروند.
  5. دهلیز جدیدی که به کتابخانه اضافه شده، امکان دسترسی راحت‌تری به منابع فراهم کرده است.

امیدوارم این جملات مفید واقع شوند!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری