جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

دودله

معنی: دودله . [ دُ دِ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) متردد و مشکوک و بی ثبات و کسی که در کارها همیشه شک می آورد و هرگز از روی یقین کاری نمی کند. (ناظم الاطباء). کنایه است از متردد. به عکس یکدله . (انجمن آرا). دودل . مردد. مذبذب . مریب . مرتاب . شاک . مضطرب . باتردد.باتردید. (یادداشت مؤلف ). متردد. (غیاث ). تداول ، دودله و مضطرب شدن : عِزهَل . عَزهَل ؛ مرد دودله و مضطرب . (منتهی الارب ). مشترک ؛ مرد دودله . (منتهی الارب ).
- دودله شدگی ؛ تردید و بی ثباتی و بی قراری و نامعینی و ناپایداری . (ناظم الاطباء).
- دودله شدن ؛ دودل شدن . متردد گردیدن . مردد شدن . به شک افتادن . به تردید گرفتار شدن . مضطرب شدن . تلجلج . (یادداشت مؤلف ). تعمه . تردد. تصفق . عمه . عموه . عمهان . عموهة. عموهیة. تعامه . تعلعل . تکرر: تمرغ ؛ دودله شدن در کاری . تهته ؛ دودله شدن در باطل . (منتهی الارب ).
|| کسی که هرلحظه دارای کیش و اعتقادی است . (ناظم الاطباء). || منافق . (غیاث ): رجل مذبذب ؛ مرد دودله . (منتهی الارب ). || بی خیال و بی فکر. (ناظم الاطباء).
... ادامه
352 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 49
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
منزل | سكن , مأوى , دار , قطن , المسكن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری