جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دوک . (اِ) آهن دراز که در چرخه ٔ ریسمان باشد. (غیاث ). آلتی که بدان ریسمان ریسند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (از آنندراج ) (برهان ). دراره . مِغزَل . مُغزَل . (منتهی الارب ). مَغزَل . (منتهی الارب ) (السامی فی الاسامی )(دهار). آلت آهنین که زنان بدان ماشوره ریسند. (شرفنامه ٔ منیری ). آلتی که بدان پنبه و پشم ریسند. (یادداشت مؤلف ). مِردَن . (منتهی الارب ). چوبی تقریباً به طول نیم گز یا بیشتر که در یک سر آن نیم کره ٔ چوبی قرار دارد و در سر دیگر آن نیم کره ٔ قلابی آهنین نازک سرکج تعبیه شده است . قطر چوب درقسمت نیم گوی کلفت و در قسمت دیگر باریک است . زنان دوک ریس ، سر رشته را بدان قلاب می پیچانند و با یک دست دوک را روی زانو تاب می دهند و با دست دیگر پشم یا پنبه را که از یک سر به صورت باریکی به رشته سر چنگک متصل است به آرامی به تاب درمی آورند و همین که رشته به درازای فاصله ٔ دست و زانو یعنی حدود یک گز رشته شد آن را به دور چوب می پیچند و دوباره به تافتن رشته ٔ دیگر می پردازند و این کار را همچنان ادامه می دهند تا توده ٔ قطور مخروطی شکل از رشته ٔ پشم یا پنبه فراهم آید و آن توده ٔ مخروطی شکل را دوکچه نامند : که یک روزتان هدیه ٔ شهریار بود دوک با جامه ٔزرنگار. فردوسی . بدو دوک و پنبه فرستد نثار تفو بر چنان بیوفا شهریار. فردوسی . برو چون زنان پنبه و دوک گیر پس پرده با دختران سوک گیر. فردوسی . به تاج کیی ار بنازد همی چرا خلعت از دوک سازد همی . فردوسی . گرامی یکی دخترش بود و بس که نشمردی او دختران را به کس . فردوسی . سلاح یلی بازکردی و بستی به سام یل و زال زر دوک و چادر. فرخی . زن برون کرد کولک از انگشت کرد بر دوک و دوک ریسی پشت . لبیبی . ای قحبه بیازی بدف ز دوک مسرای چنین چون فراستوک . زرین کتاب . تو رو چون زنان پنبه ودوک گیر چه داری به کف خنجر و گرز و تیر. اسدی . نشود مرد پردل و صعلوک پیش مامان و بادریسه ودوک . سنایی . منعمی بر پیر دهقانی گذشت اندر دهی نان جو می خورد وپیشش پاره ای بزموی و دوک . انوری . خنیاگرزن صریردوک است تیر آلت جعبه ٔ ملوک است . نظامی . یکی را حکایت کنند از ملوک که بیماری رشته کردش چو دوک . سعدی (بوستان ). که مویم چوپنبه است و دوکم بدن . سعدی (بوستان ). چون نوک دوک پیرزنان تیغ کوهسار ز انصاف صدر عالم در پنبه شد نهان . سپاهانی (از شرفنامه ). با دوک خویش پیرزنی گفت وقت کار کاوخ ز پنبه ریشتنم موی شد سپید. پروین اعتصامی . - امثال : مثل دوک ؛ سخت لاغر. (یادداشت مؤلف ). مثل دوک سیاه ؛ سخت نزار و سیاه . (یادداشت مؤلف ). تو پیرزنی دوکت آید بکار . (امثال و حکم دهخدا). رجوع به چرخه شود. - دوک پشم ؛ چرخی است که در آن پشم ریسند و آن چوب باریکی است به قدر دو وجب کمابیش و در وسط آن چوبی است بیضوی شکل و در وسط سوراخی دارد که آن چوب باریک را در آن کرده اند و دست به آن چوب کوچک زنند و گردانند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). دراره . (دهار). - دوک رشتن (به اضافه ) ؛ آلت ریسمان رشتن : تو این نیزه را دوک رشتن گزین نه مرد سوارانی و دشت کین . فردوسی . || (اصطلاح جانورشناسی ) مجموعه ٔ رشته هایی که در موقع تقسیم سلول پدیدار میشوند و مجموعاً شکل دوک را دارند. رجوع به جانورشناسی عمومی فاطمی ج 1 ص 22 شود. spindle, duke مغزل، محور، عمود دوران، ذراع dük duc herzog duque duca دوک نخ ریسی، هر چیزی شبیه دوک، دسته کوک ساعت، رقاصک ساعت، لقب موروثی اعیان انگلیس
کلمه "دوک" در زبان فارسی به معنای شیئی است که برای پیچش و نگهداری نخ و دیگر مواد مشابه به کار میرود. در ادامه به بررسی نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه میپردازیم:
1. نحوه نوشتار:
کلمه "دوک" به صورت "دوک" نوشته میشود و هیچگونه تغییر شکلی ندارد.
2. نوع کلمه:
"دوک" یک اسم خاص و غیرمعدود است و به اشیاء خاص اشاره دارد.
3. جنس کلمه:
"دوک" از لحاظ جنسیت، مذکر است.
4. صرف و نحو:
این کلمه در جملات به عنوان فاعل یا مفعول میتواند به کار رود. به عنوان مثال:
فاعل: "دوک در دست بافنده است."
مفعول: "بافنده دوک را چرخاند."
5. نکات نگارشی:
اگر "دوک" در جملاتی به کار رود که نیاز به اضافه (مانند حروف اضافه) دارد، باید به درستی آن را به کار برد. به عنوان مثال:
"دوک روی میز است."
"دوک را به من بده."
6. مترادفها و هممعناها:
در بعضی از متون ممکن است مترادفهایی مانند "چرخ دوک" نیز به کار رود، اما بصورت کلی "دوک" به خودی خود شناخته شده و رایج است.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "دوک" در نوشتار و مکالمات خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "دوک" در جمله آورده شده است:
دوک آلبانی در تاریخ اروپا نقش مهمی ایفا کرد.
من این دوک نخ را برای دوختن لباس استفاده میکنم.
در داستان، شخصیت اصلی یک دوک ثروتمند بود که به ماجراجوییهای بزرگی میپرداخت.
او به عنوان دوک یک سرزمین بزرگ، مسئولیتهای زیادی داشت.
من دوکی را برای جمعآوری ایدههایم استفاده میکنم تا بهتر بتوانم آنها را سازماندهی کنم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: دوک نخ ریسی، هر چیزی شبیه دوک، دسته کوک ساعت، رقاصک ساعت، لقب موروثی اعیان انگلیس
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر