جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: دیار. [ دَی ْ یا ] (ع اِ) صاحب دیر. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). خداوند دیر. (دهار) (مهذب الاسماء). دیرنشین . ساکن دیر و صومعه . (ترجمان القرآن ). || کس . باشنده . کسی . هیچکس : دیاری در خانه نیست ، هیچکس نیست . یقال ما بالدار دیار؛ کسی در آن نیست . جوهری گوید یقال ما به دوری و ما بها دیار؛ ای احد و آن فیعال از درت و اصل آن دَیوْار است و بعضی گفته اند که هر گاه واوی پس از یاء ساکن ماقبل مفتوح قرار گیرد واو آن قلب به یاء و در یکدیگر ادغام شودمانند ایام و قیام و ما بالدار دوری و لادیار و لادیور؛ یعنی احدی در آن نیست و استعمال نگردد جز برای نفی . (از لسان العرب ). هیچکس ، کما قال اﷲ تعالی رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف جرجانی ) : چو زین کرانه شه شرق دست برد به تیر بر آن کرانه نماند از مخالفان دیار. فرخی . همی روی که جهان را تهی کنی زبدان ز مفسدان نگذاری تو در جهان دیار. فرخی . وآنکه یزدان بر زبان او گشاید قفل علم جز علی مرتضی اندر جهان دیار نیست . ناصرخسرو. بی طاعت دانا بسوی عقل خدایست بی طاعت دانا نبود هرگز دیار. ناصرخسرو. ماریست کزو همی نخواهد رست از خلق جهان بجمله دیاری . ناصرخسرو. هزار آغوش را پر کرده از خار یک آغوش از گلش ناچیده دیار. نظامی . در عالم پر حسرت بسیار بگردیدم از خیل وفاداران دیار نمی بینم . عطار. راه وصلش چون روم چون نیست منزلگه پدید حلقه بر در چون زنم چون در درون دیار نیست . عطار. خانه خالی ماند و یک دیار نه جز طبیب و جز همان بیمار نه . مولوی . تو برگذشتی و نگذشت بعد از آن دیار. سعدی . اینهمه پرده که بر کرده ٔ ما میپوشی گر بتقصیر بگیری نگذاری دیار. سعدی . حافظ طمع برید که بیند نظیر تو دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن . حافظ. دَیّاری نیست ؛ احدی نیست . آفریده ای نیست . (یادداشت مؤلف ). سرزمين، شهر، كشورملك، مدينه، مملكت land, country, region, diar البلد الام vatan patrie heimat patria patria زمین، سرزمین، خشکی، خاک، بر، کشور، مملکت، ییلاق، مرز و بوم، منطقه، ناحیه، بخش، قلمرو