جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: آفریدن . [ ف َ دَ ] (مص ) (از پهلوی ِ آفریتن ، خلق کردن . بار آوردن ) نیستی را هست کردن . خلق . ابداء. بدء. فطر. ذرء. ابداع . ایجاد. تکوین . خِلقت . برء. بُروء. انشاء. تنشئه . جَبْل .(دهار). احداث . ابتداء. ابتداع . صَوْغ : یارب بیافریدی روئی بدین مثال خود رحم کن بر امت و از راهشان مکیب . شهید. آنکه نشک آفرید و سرو سهی آنکه بید آفرید و نار و بهی . رودکی . ای غافل از شمار چه پنداری کِت آفرید خالق بیکاری عمری که مر تراست سرِ مایه وید است و کارهات بدین زاری . رودکی . ترا پاک یزدان چنان آفرید که مهر آورد بر تو هر کِت بدید. فردوسی . مرا آفریننده از فرّ خویش چنین آفرید ای نگارین ز پیش . فردوسی . بر او آفرین ، کو جهان آفرید ابا آشکارا نهان آفرید. فردوسی . زمانی بخفتند و برخاستند یکی آفرین نو آراستند بدان دادگر کو جهان آفرید توانائی و ناتوان آفرید. فردوسی . جهان آفرین تا جهان آفرید چو رستم سرافراز نامد پدید. فردوسی . مرا بازو ایزد قوی آفرید بنیروی من دهر مردی ندید. فردوسی . مرا ایزد از بهر جنگ آفرید ترا از پی زین و تنگ آفرید. فردوسی . بر آن آفرین کآفرین آفرید مکان وزمان و زمین آفرید. فردوسی . جهان آفرین تا جهان آفرید چنو مرزبانی نیامد پدید. فردوسی . نباید بدیشان بد ایمن بجان چنین آفریده خدای جهان . فردوسی . که یزدان ز ناچیز چیز آفرید بدان تا توانائی آید پدید. فردوسی . اگر آرزوی در دنیا نیافریدی کس سوی غذا... و سوی جفت ... ننگریستی . (تاریخ بیهقی ). اگر طاعنی گوید که اگر آرزو و خشم نبایستی خدای تعالی ... در تن مردم نیافریدی ... (تاریخ بیهقی ).تا ایزد تعالی ... آدم ... را بیافریده است تقدیر چنان کرده است که ملک را انتقال می افتد از این امت بدان امت . (تاریخ بیهقی ). ایزد تبارک و تعالی بکمال قدرت وحکمت عالم را بیافرید. (کلیله و دمنه ). و مصدر دیگر آن آفرینش است . آفریدم . بیافرین . ابداع، ايجاد، خلق، ساختن create, creating خلق، أبدع، أحدث، أنتج، ابتدع، تألف، عين، سبق إلى تمثيل، لفق، كان أول من يمثل كذا، يخلق yaratmak créer erschaffen crear creare ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن
خلق|أبدع , أحدث , أنتج , ابتدع , تألف , عين , سبق إلى تمثيل , لفق , كان أول من يمثل كذا , يخلق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «آفریدن» در زبان فارسی به معنای ایجاد کردن یا خلق کردن است و جزو افعال سه قاعدهای به شمار میآید. در زیر برخی از نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است:
صرف فعل: فعل «آفریدن» دارای گونههای مختلفی در زمانهای مختلف است. مثلاً:
زمان حال: میآفریند (او میآفریند)
زمان گذشته: آفرید (او آفرید)
زمان آینده: خواهد آفرید (او خواهد آفرید)
حالتهای مختلف: این فعل میتواند با ضمائر مختلف صرف شود:
من میآفرینم
تو میآفریینی
او میآفریند
ما میآفرینیم
شما میآفرینید
آنها میآفرینند
ترکیبها: این فعل میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود و معانی جدیدی به وجود آورد. به عنوان مثال:
آفریدن یک اثر هنری
آفریدن طبیعت
آفریدن شخصیت
نکات نگارشی: در نوشتار فارسی، به هنگام استفاده از این کلمه، باید به قواعد نوشتاری توجه کرد. مثلاً:
استفاده از «ت» و «د» در نگارش صحیح است.
در متون ادبی و شعر، ممکن است به شکلهای مختلف و با ایجازهایی به کار رود.
معادلهای فارسی: در برخی موارد میتوان از کلمات دیگری نظیر «خلق کردن» به جای «آفریدن» استفاده کرد، اما باید توجه داشت که هر کدام ممکن است بار معنایی متفاوتی داشته باشند.
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه «آفریدن» در نگارشهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
شاعر با قلمش دنیای جدیدی را در شعرهایش آفرید.
انسانها با خلاقیت و ابتکار خود میتوانند هنرهای زیبا را آفریدن.
طبیعت به ما الهام میدهد تا زیباییها را در زندگیمان آفریدن.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن