جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

ram  |

رام گشتن

معنی: رام گشتن . [ گ َ ت َ] (مص مرکب ) رام شدن . ساکت شدن . نرم گردیدن . بی شراست شدن . مقابل سرکش شدن . مقابل حرون شدن :
به بهزاد [ اسب سیاوش ] بنمای زین و لگام
چو او رام گردد تو بردار گام .
فردوسی .
تو گویی رام گردد عشق سرکش
که خاکستر شود سوزنده آتش .
(ویس و رامین ).
گر دهر حرونئی نموده ست
چون رام تو گشت منگر آنرا.
خاقانی .
چو آهوی وحشی ز جو گشت رام
دگر آهوان را درآرد بدام .
امیرخسرو دهلوی .
شده ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز
مگسی ز انگبینش نگرفته کام هرگز.
وحشی بافقی (از ارمغان آصفی ).
مرغ دل ما را که بکس رام نگردد
آرام تویی ، دام تویی ، دانه تویی تو.
شیخ بهایی .
تا رام نگردد بتو رم دیده غزالی
دزدیده نگاهی که بمن کرد ندانی .
عزت شیرازی (از ارمغان آصفی ).
|| راضی گشتن کسی از کسی یا چیزی .حاضر شدن . تن دردادن . قبول کردن . موافق شدن . موافقت کردن . تسلیم شدن . مطیع شدن . باطاعت درآمدن . قانع شدن :
مگر رام گردد بدین مرز ما
فزون گردد از فر او ارز ما.
فردوسی .
مگر رام گردد بدین کیقباد
سر مرد بخرد نگردد ز داد.
فردوسی .
ترا با چنین پهلوان تاو نیست
اگر رام گردد به از ساو نیست .
فردوسی .
بباید فرستاد و دادن پیام
مگر گردد او اندرین جنگ رام .
فردوسی .
بر آن گفتار شیرین رام گردد
نیندیشد کزان بدنام گردد.
(ویس و رامین ).
- رام گشتن دل با کسی ؛ مطیع او شدن . فرمانبر او گشتن . فرمانبردار او گردیدن . تسلیم او گشتن . در پی او شدن . در گرو او قرار گرفتن :
دلم گشت با دخت سیندخت رام
چه گویید باشد بدین رام سام ؟
فردوسی .
|| آرام گردیدن . آرام گرفتن . فروخفتن فتنه و آشوب . تسکین یافتن . فرونشستن آشوب و فتنه :
مگر شاه ایران از این خشم و کین
بیاساید و رام گردد زمین .
فردوسی .
بدین خویشی ما جهان رام گشت
همه کام بیهوده پدرام گشت .
فردوسی .
سپهبد از آن گفته ها گشت رام
که پیغام بد با نبید و خرام .
اسدی (از فرهنگ نظام ).
|| خوش و خرم گردیدن . شاد شدن . خشنود شدن :
چو جان رهی پند او کرد یاد
دلم گشت از پند او رام و شاد.
فردوسی .
... ادامه
512 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1011
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
ram
عربی
كبش | خروف , ضربة كبش , عول , ظبي , مكبس المضخة , صدم , نطح , حشا , صدم بقوة , حشر , كبس , دفع بالقوة , عزز , الرامات " الذاكرة العشوائية في الهواتف والحواسيب

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری