جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: راهب . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) اسم فاعل از رهبة و دیگر مصادر «ر ه ب ». (از اقرب الموارد). ترسنده . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ص 3).خائف . (ناظم الاطباء): هو راهب من اﷲ؛ ای خائف . (ناظم الاطباء). || مُقدَّس . (منتهی الارب ). || زاهد و گوشه نشین . ج ، رهبان . (از متن اللغة)(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آنکه از مردم میبرد و در دیر خود بخدای روی آورد و او را عبادت کند. ج ، رهبان و تأنیث آن راهبة. (از اقرب الموارد). || عالم دین مسیح که به ریاضت پردازد و از خلق میبرد و به خدای روی آورد. (از تعریفات جرجانی ). زاهد ترسایان . (کشاف زمخشری ) (دهار) (السامی فی الاسامی ) (ترجمان علامه تهذیب عادل چ دبیرسیاقی ص 50) (مهذب الاسماء) (شرفنامه ٔ منیری ). پارسای ترسایان . ج ، رهبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پارسا و عابد ترسایان ، و بعضی نوشته اند راهبان اکثر در کمر یا در دست زنجیری دارند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). زاهد و گوشه نشین ترسایان را گویند. (برهان ). ترسا. روحانی تارک دنیای عیسوی . دانشمندان مذهب نصاری را گویند و آنان اغلب به اعمال و ریاضتهای سخت میپردازند،خوردنیهای لذید را ترک گویند و از پوششهای نرم دوری گزینند. از خلق کنار گیرند و به خدای تعالی روی آورند و این صفات در مذهب حنیف اسلام مذموم و نهی شده است چنانکه در حدیث است : لا رهبانیة فی الاسلام . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). پارسای ترسایان . ج ، رُهبان . رَهابین . رَهابِنَة. رُهبانون . (منتهی الارب ) : به بیراه پیدا یکی دیر بود جهانجوی آواز راهب شنود. فردوسی . همانگاه راهب چو آوا شنید فرود آمد از دیر و او را بدید. فردوسی . لباس راهبان پوشیده روزم چو راهب زان برآرم هر شب آوا. خاقانی . راهب که دست داشت ز صد نور بر جهان شمع شبش ز چوب صنوبر نکوتر است . خاقانی . خواجه ٔ جان گو مسلسل باش چون راهب که ما میرداد مجلس از زنار و ساغر ساختیم . خاقانی . مسیحم که گاه از یهودی هراسم گه از راهب هرزه لا میگریزم . خاقانی . کیوان که راهبی است سیه پوش دیر هفتم گفت از خواص ملک چو تو سروری ندارم . خاقانی . چون شب اندر آمد آن راهب به صومعه اندر بعبادت ایستاده بود نوری دید که از زمین بر آسمان همی برشد. (تاریخ سیستان ص 99). چون بنزدیک دمشق رسیدند به زر نگاه کردند که از آن راهب بستده بودند همه سفال گشته بود. (تاریخ سیستان ص 99). زاهد و راهب سوی من تاختند خرقه و زنار درانداختند. نظامی . آنجا که کار صومعه راجلوه میدهند ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست . حافظ (از شرفنامه ). - راهب دیر ؛ راهب دیرنشین . پارسای ترسا که گوشه نشینی برگزیند. بزرگ دیر. رئیس دیر. رجوع به راهب شود : بتصدیقی که دارد راهب دیر بتوفیقی که بخشد واهب خیر. نظامی . راهب دیرش چو سپه عرضه داد صد علم عشق برافراختیم . عطار. - راهب شدن ؛ پذیرفتن عمل رهبانیت . ترک دنیا کردن . قبول زهد و کناره گیری از دنیا و مادیات . عابد نصرانی شدن : ترهب ؛ راهب شدن . (تاج المصادر بیهقی ). - راهب عسلی ؛ زاهد یهودان که پارچه ٔ زرد بجهت علامت دارند چه عسلی پارچه ٔ زرد را گویند. یهودان برای امتیاز بر دوش جبه ٔ خود دوزند. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آن پارچه را غیار نیز گویند. - || خوش آینده و مقبول خلق ، چه معنی عسل خوش آینده ساختن حق تعالی است کسی را بسوی خلق . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). - دیر راهب ؛ عبادتگاه راهب . جای عبادت تارکان دنیا و زاهدان عیسوی . - امثال : از راهب طماع تر است . || عالم ترسایان و جهودان . ج ، رهبان . (کشاف زمخشری ). || رابط. (منتهی الارب ). || شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تارك، صومعه نشين، عزلت گزين monk,cowl,hermit,anchoret,anchorite,ascetic الراهب keşiş le moine der mönch el monje il monaco
در زبان فارسی، کلمه "راهب" به معنای کسی است که در یکی از مذاهب مختلف، به خصوص در مذاهب بودایی و مسیحی، زندگیاش را وقف عبادت و معنویت کرده است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
نحو و ساختار جملات:
"راهب" میتواند به عنوان اسم موضوع، مفعول یا مبتدا در جملات مختلف استفاده شود. مثلاً:
"راهب در معبد دعا میکند." (مبتدا)
"من راهب را ملاقات کردم." (مفعول)
صفتها و ترکیبها:
میتوان از صفتها برای توصیف "راهب" استفاده کرد. مثلاً:
"راهب زاهد"
"راهب دانا"
جمع کردن:
جمع "راهب" به صورت "راهبان" است.
نکات زبانی:
توجه به سیاق و موضوع جملات هنگام استفاده از کلمه. این کلمه ممکن است در متون مذهبی، ادبی و تاریخی به کار رود.
نگارش صحیح:
اطمینان حاصل کنید که کلمه "راهب" به درستی نوشته شود و در بافت صحیح خودش قرار گیرد.
استفاده درست و بهجا از "راهب" میتواند به غنای زبان و نگارش شما کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "راهب" در جمله آورده شده است:
راهب در صومعه زندگی میکند و روزهایش را به مدیتیشن و دعا اختصاص میدهد.
داستانهای زیادی درباره راهبان قدیمی و wisdom آنها وجود دارد.
او به عنوان یک راهب به طریقتهای معنوی پیوست و به جستجوی حقیقت پرداخت.
در سفر به هند، با یک راهب بودایی ملاقات کردم که تجربیاتش را با من تقسیم کرد.
راهب با بالای تپه نشسته بود و به نظاره طبیعت و آرامش آن پرداخت.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر