جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

rāvi
narrator  |

راوی

معنی: راوی . (ع ص ، اِ) نگهبان اسبان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آب دهنده ٔ حیوانات . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ). آب آورنده . ج ، روات . راوون : روی علی اهله یا روی لهم ؛ یعنی برای آنان آب آورد. (از اقرب الموارد). || نقل کننده ٔ سخن . ج ، روات . راوون . (از اقرب الموارد).بازگوینده ٔ سخن از کسی . ج ، رُوات . (منتهی الارب ). روایت کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (دهار) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ناقل . محدث . ناقل سخن . خبرگزار. (یادداشت مؤلف ). در عرف محدثان کسی را گویند که با اسنادحدیث روایت کند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح درایه کسی را گویند که روایت حدیث کند خواه مرسلا و خواه مسنداً از عادل و غیره :
گر ترا این حدیث روشن نیست
عهده بر روای است بر من نیست .
نظامی .
شنیدستم از روایان کلام
که در عهد عیسی علیه السلام .
(بوستان ).
ز راوی چنین یاد دارم خبر
که پیشش فرستاد تنگی شکر.
(بوستان ).
- راوی بازارخوان ؛ کنایه از مداحان فضائل و مناقب حضرت علی و آل علی است که در بازارها و کوچه ها و خیابانها بخواندن اشعاری از این قبیل می پردازند و آنان را درویش نیز خوانند :
ملحدان سنی شوند اندر طبس گر مدح تو
راوی بازارخوان خواند ببازار طبس .
سوزنی .
- امثال :
راوی سنی است . (امثال و حکم دهخدا ج 2).
|| بازگوینده ٔ شعر از کسی . ج ، روات . (از منتهی الارب ). کسی که قصیده ٔ شاعر را به الحان و خوش آوازی پیش ملوک خواند. (آنندراج ) (از منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ). آنکه شعر شاعری را خواند در مجالس شاهان و بزرگان ؛ و شاعران بزرگ را همیشه راوی بوده است . (یادداشت مؤلف ) :
ز وصفت رسیده است شاعر بشعری
ز نعتت گرفته است راوی روایی .
زینبی .
بلبل شیرین زبان بر جوزبن راوی شود
زندباف زندخوان بر بیدبن شاعر شود.
منوچهری .
چو در سبز کله خوش آواز راوی
سراینده بلبل ز شاخ صنوبر.
ناصرخسرو.
اگر راست گویند گویند ما
همه راوی و ناسخ ناصریم .
ناصرخسرو.
ای دفتر شعر پدرت آنکه بهر بیت
راوی ز فروخواندن او چون دف تر ماند.
سوزنی .
راویان شعر من در مدح او
سخره بر اعشی و اخطل کرده اند.
خاقانی .
راویان را بر زبان تهنیت
مدحت شاه اخستان یاد آورید.
خاقانی .
راویانند گهرپاش مگر با لب خویش
کف شاهنشه خورشیدفر آمیخته اند.
خاقانی .
راویان کآیت انشاء من انشاد کنند
بارک اﷲ همه بر صاحب انشا شنوند.
خاقانی .
درآمد راوی و برخواند چون در
ثنایی کان بساط از گنج شد پر.
نظامی .
راوی روشندل از عبارت سعدی
ریخته در بزم شاه لؤلؤ منضود.
سعدی .
|| سیراب شونده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). || پیچنده و تابنده : روی الحبل ؛ ریسمان را پیچید و تابید. (از اقرب الموارد).
... ادامه
694 | 0
مترادف: داستانسرا، روايتگر، گوينده، محدث، ناقل
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی، جمع: رُواة]
مختصات: (اِفا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: rAvi
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 217
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
narrator | storyteller , the narrator
ترکی
seslendiren
فرانسوی
le narrateur
آلمانی
der erzähler
اسپانیایی
el narrador
ایتالیایی
il narratore
عربی
راوي | قاص , معلق , قصصي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "راوی" به معنای کسی است که داستان، روایت یا خبری را برای دیگران بیان می‌کند. در زبان فارسی، این کلمه مانند سایر واژه‌ها باید با رعایت قواعد نگارشی و دستوری مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با کلمه "راوی" آورده شده است:

  1. بکارگیری درست: "راوی" به عنوان اسم به کار می‌رود و باید در جمله به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف‌الیه قرار گیرد. مثال: "راوی داستان، شخصیت‌های مختلفی را معرفی کرد."

  2. حالت جمع: جمع "راوی" به صورت "راویان" است. مثال: "راویان در تاریخ، هر یک به نوبه خود داستان‌های خاصی را روایت کرده‌اند."

  3. نحو جمله: وقتی از "راوی" استفاده می‌شود، باید توجه داشت که کلمه‌های دیگر جمله با توجه به موقعیت نحوی آنها به درستی پیرامون "راوی" قرار گیرند. مثال: "راوی، داستانی جذاب و گیرا از سفر خود تعریف کرد."

  4. نکات دستوری: "راوی" در موارد خاص ممکن است به قیدهایی مبدل شود، مانند "راویانه" که به معنای به سبک راویان است.

  5. قیدگذاری: اگر بخواهید قیدی برای توصیف ویژگی‌های راوی به کار ببرید، می‌توانید از صفات به دقت استفاده کنید. مثال: "راوی با مهارت داستان را برای مخاطبش بیان کرد."

رعایت این نکات به نوشتار شما شفافیت و دقت بیشتری می‌بخشد و کمک می‌کند که پیام شما به درستی منتقل شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "راوی" در جمله آورده شده است:

  1. راوی داستان، حوادث را به شکلی جذاب و هیجان‌انگیز روایت کرد.
  2. در این کتاب، راوی به جزئیات زندگی شخصیت‌های اصلی می‌پردازد.
  3. راوی یادآوری می‌کند که در لحظات سخت، امید همیشه باید وجود داشته باشد.
  4. این فیلم به گونه‌ای ساخته شده است که راوی، بینندگان را به دنیای داستانی خود می‌کشد.
  5. راوی در داستان به تجربیات شخصی‌اش اشاره می‌کند و احساسات خود را به تصویر می‌کشد.

امیدوارم این مثال‌ها برای شما مفید باشند!


واژگان مرتبط: گوینده، گوینده داستان، سخنگو، قصه گو، نقال، داستان سرا

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری