جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

robā
lucre  |

ربا

معنی: ربا. [ رُ ] (نف مرخم ) مخفف رباینده . در ترکیباتی نظیر آهن ربا، دلربا و... صفت مرکبی را تشکیل میدهدکه معنی فاعلی را میرساند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ). چون مرکب شود به همه ٔ صیغه ها موافق آید، مثل : ربودن و رباینده و ربوده . (از آنندراج ) (انجمن آرا). اسم فاعل از مصدر ربودن است در صورتی که با لفظ دیگر ترکیب شود، مثل آهن ربا. (فرهنگ نظام ). گیرنده . جذب کننده ، و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود، مانند آهن ربا و... (از ناظم الاطباء).
- آهن ربا ؛ جذب کننده و رباینده ٔ آهن که مغناطیس باشد. (ناظم الاطباء) :
چو بر یاره شد سنگ را دید زود
چو آهن ربا زود ازو جان ربود.
نظامی .
بر آن بودم که از آهن کنم دل
ندانستم که تو آهن ربایی !
؟
و رجوع به آهن ربا شود.
- بوسه ربا ؛ که بوسه رباید. که از کسی بوسه بگیرد. که کسی را ببوسد :
از زهر عتاب تو دلم چشمه ٔ نوش است
دادی بشکر غوطه لب بوسه ربا را.
سعدی (از آنندراج ).
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد.
حافظ.
چشم پرحرف و لب بوسه ربا میباید
حسن سهل است ز معشوق ادا میباید.
صائب (از آنندراج ).
- جان ربا ؛ که جان رابرباید. که روح را برگیرد :
میان نرگسستان در سرشک جان ربا دارد
سرشک جان ربا دیدی میان نرگسستان در ؟
منجیک (از لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ).
- چوزه ربا ؛ رباینده و بدربرنده ٔ چوزه (چوزه ، مرغ و پرنده ای است ). (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دلربا ؛ دلپسند. دلبر. که دل برباید. که مورد پسند دل باشد :
یاد تو روح پرور و وصل تو دلفریب
نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.
سعدی .
- || مجازاً، معشوق و کسی که دل را ربوده و میرباید. (ناظم الاطباء).
- سامان ربا ؛ رباینده ٔ سامان . (ناظم الاطباء).
- کاهربا؛ کهربا. نوعی سنگ زردرنگ که چون آنرا به پارچه و یا چیز دیگری بمالند بسبب الکتریسیته ای که در او تولید شود جذب اشیاء خرد چون کاه و غیره کند :
کهربای دین شدستی دانه را رد کرده ای
کاه برْبایی همی از دین بسان کهربا.
ناصرخسرو.
بگرد شقه ٔ اسلام خیمه ای بزنی
که کهربا نتواند ربودپرّه ٔ کاه .
سعدی .
کهربا را بگوی تا نبرد
چه کند کاهپاره ٔ مسکین .
سعدی .
میل از این جانب اختیاری نیست
کهربارا بگو که من کاهم .
سعدی .
نبینی که چشمانش از کهرباست
وفا جستن از تنگ چشمان خطاست .
سعدی .
- || مجازاً و اصطلاحاً، نیروی الکتریسته .
- نَفَس ربا ؛ رباینده ٔ نفَس . جاذب نفَس : حروف و کلمات در سلامت چنان مخرج آشنا و نفس ربا باید که دیر خواندن لکنت به زود خواندن طلاقت مبدل گردد. (ظهوری از آنندراج ، ذیل رباینده ).
علاوه بر ترکیبات بالا، ربا را ترکیبات دیگری نیز هست ، از آنجمله است : استخوان ربا، خردربا، خواب ربا، عقل ربا، گوشت ربا، لقمه ربا، هوش ربا و جز اینها. رجوع بهر یک از این ترکیبات درجای خود شود.
|| (مص ) مصدر بمعنی ربودن . (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (لغت محلی شوشتر). || (فعل امر) فعل امر از مصدر ربودن است که در تکلم به اضافه ٔ «ب » «بربا» استعمال میشود. (از فرهنگ نظام ). امر ربودن یعنی بربا. (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (لغت محلی شوشتر). رجوع به ربودن شود.
... ادامه
446 | 0
مترادف: تنزيل، ربح، سود، فايده، مرابحه، نزول
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (بن مضارعِ ربودن و رباییدن) ‹ربای›
مختصات: (رِ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: بن حال
آواشناسی: robA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 203
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
lucre | usury
ترکی
tefecilik
فرانسوی
usure
آلمانی
wucher
اسپانیایی
usura
ایتالیایی
usura
عربی
ربح | لوس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ربا" در زبان فارسی به معنای افزایش یا بهره‌کشی غیر مشروع است و در متون دینی و حقوقی به ویژه در مورد معاملات مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در زیر برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه آورده شده است:

  1. نوشتار و املای صحیح: کلمه "ربا" به صورت صحیح به همین شکل نوشته می‌شود و نباید به اشتباه به صورت دیگری مانند "ربا" یا "ربا" نوشته شود.

  2. استفاده در جملات: مانند هر کلمه‌ای دیگر، "ربا" می‌تواند در جملات مختلف به کار برود. به عنوان مثال:

    • "در اسلام، ربا عملی ممنوع و غیر اخلاقی است."
    • "بسیاری از اقتصاددانان بر این باورند که ربا باعث بروز مشکلات اقتصادی می‌شود."
  3. برجسته‌سازی: در متون قانونی یا دینی می‌توان کلمه "ربا" را به صورت پررنگ یا زیرخط کشید تا توجه بیشتری جلب کند.

  4. نکات نگارشی: هنگام استفاده از واژه "ربا" در مجاورت دیگر واژه‌ها (مانند "ربای قرضی" یا "ربای مضاربه") باید توجه داشت که ترکیب‌ها به شکل درست و صحیح نوشته شوند.

  5. قید و صفت: برای تأکید بر جوانب مختلف ربا می‌توان از قیدها و صفات مختلف استفاده کرد، مانند:
    • "ربای کلان"
    • "ربای شرعی"

با رعایت این نکات، می‌توان به درستی و با وضوح از کلمه "ربا" در جملات و متون نوشتاری استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "ربا" در جمله آورده‌ام:

  1. طبق آموزه‌های دینی، ربا در معاملات مالی ممنوع است.
  2. برخی افراد به خاطر نپرداختن به موضوع ربا دچار مشکلات مالی می‌شوند.
  3. دولت باید نظارت بیشتری بر بانک‌ها داشته باشد تا از ربا در نظام بانکی جلوگیری کند.
  4. ربا یکی از دلایل اصلی نابرابری اقتصادی در جامعه است.
  5. در آموزه‌های اسلامی، استفاده از ربا به شدت نهی شده است و باید از آن پرهیز کرد.

اگر سوال یا درخواست دیگری دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!


واژگان مرتبط: پول، مال، غرض

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری