جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ربع. [ رِ ] (ع اِ) تب که یک روز گیرد و دو روز گذارد. (منتهی الارب ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (از ناظم الاطباء). تب که یک روز آید و دو روز نیاید چون دو سه شبانه روز هیجده ساعت می گیرد و آن ربع سه شبانه روز است ، از اینرو ربع خوانده میشود. (از اقرب الموارد). تب دوروزه درمیان چنانکه از روز نوبت تا روز نوبت دیگر چهار روز باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). بیماریی است مشهور که بعد از دو روز، روز سوم تب لرزه آید، و سک سک نیز گویند. (لغت محلی شوشتر): تب ربع؛ تب چهارم . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تب چهارروز. (دهار). حمای ربع؛ نوبت سه یک . تب ربع دو جنس است ، یکی ربع نوبه ای یعنی ربعی که بنوبت آید. دوم ربع دائمه یعنی ربع لازم و این جنس کمتر باشد... و مردم بدین تب از بیماریهای سوداوی چون صرع و مالیخولیا و از تشنج برآیند و باشد که دوازده سال بدارد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) : در تب ربع اوفتد سبع شداد از نهیب تخت محاسب شود قبه ٔ چرخ از غبار. خاقانی . || نوبت چهارم روز آب خوردن شتر. (آنندراج ). بازداشتن شتر سه شبانه روز از آب و وارد شدن او در روز چهارم به آبشخور. (از اقرب الموارد). سقایت شتران روز چهارم . (از ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام مردی از هذیل . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). 1- خانه، سرا، محل، مكان، منزل
2- برزن، كوي، محله quarter, quadrant, fourth, quadrature, camp ربع، حي، جانب، ربع دولار، ربع ساعة، رحمة، أوساط، أبناء الحي، حارة حي، الكوارتر وحة وزن، فصل ربع سنة، قطعة نقود أمريكية، ربع رطل، ريع القمر، هلال، جانب من أعلى الحذاء، اتجاه، قسم بأرباع، أوى، حل في سكنة، نزل ب، مزق، اقتفى، قسم لأربعة çeyrek quart quartal cuarto trimestre یک چهارم، چارک، بخش، ربع دایره، چهار گوش، ربع کره، تربیع، مربع سازی، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، خیل
... ادامه
401|0
مترادف:1- خانه، سرا، محل، مكان، منزل
2- برزن، كوي، محله
ربع|حي , جانب , ربع دولار , ربع ساعة , رحمة , أوساط , أبناء الحي , حارة حي , الكوارتر وحة وزن , فصل ربع سنة , قطعة نقود أمريكية , ربع رطل , ريع القمر , هلال , جانب من أعلى الحذاء , اتجاه , قسم بأرباع , أوى , حل في سكنة , نزل ب , مزق , اقتفى , قسم لأربعة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ربع" در زبان فارسی به معنای یک چهارم است و در متون مختلف کاربردهای گوناگونی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نوشتار صحیح: کلمه "ربع" به صورت "ربع" نوشته میشود و از نظر املایی درست است.
استفاده در عدد: میتوانید در متون ریاضی از "ربع" به عنوان معادل عدد ۱/۴ استفاده کنید. به عنوان مثال: "ربع یک عدد" به معنای یک چهارم آن عدد است.
مفاهیم زمانی: "ربع" همچنین ممکن است به معنای یک چهارم از زمان مورد نظر استفاده شود، مثل "ربع ساعت" که به معنای ۱۵ دقیقه است.
جمعسازی: جمع "ربع" به صورت "ارباب" در برخی از معانی است، اما در مورد واحدی مانند "یک چهارم" به طور معمول جمع نمیشود.
نکات نگارشی:
در متنهای رسمی و علمی، سعی کنید از "ربع" به همراه توضیحات بیشتر استفاده کنید تا مفاهیم بهطور کامل انتقال یابد.
در صورت ضروری بودن قید زمان یا مکان، آن را بهروشنی مشخص کنید: "ربع ساعت گذشته" یا "ربع از روز".
در نهایت، استفاده از این کلمه در جملات باید به گونهای باشد که مفهوم آن بهخوبی منتقل شود و با سایر اجزا و کلمات در جمله همخوانی داشته باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "ربع" در جملات آورده شده است:
ربع ساعت، معادل ۱۵ دقیقه است.
او هر روز در ربع اول صبح به ورزش میپردازد.
این نقشه به چهار ربع تقسیم شده است.
میزان بارش در این فصل به طور متوسط در حدود یک ربع است.
در کلاس ریاضی، ما درباره هندسه و ربعهای دایره صحبت کردیم.
اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید یا درخواست خاصی دارید، لطفاً بفرمائید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: یک چهارم، چارک، بخش، ربع دایره، چهار گوش، ربع کره، تربیع، مربع سازی، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، خیل
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر