جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رت . [ رَ / رُ] (ص ) برهنه و عریان را گویند. (برهان ). برهنه و عریان . (ناظم الاطباء). برهنه را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ سروری ). برهنه . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (لغت فرس اسدی ) (ناظم الاطباء). لخت به معنی برهنه است و چون آنرا مخفف کنند و تای آنرا بیفکنند لخ ماند و چون خای آنرا بیفکنند لت ماند، چون لام و راء با یکدیگر بدل میشود رت شود چنانکه شیخ فرموده بمعنی برهنه است ، و بر این قیاس ظن مؤلف این است که لوط معرب لخت بوده است . (از آنندراج ) (انجمن آرا). تهی باشداز پوشش . (لغت فرس اسدی ). از این کلمه است لوت و لخت . (یادداشت مرحوم دهخدا). روت . لوت . لخت . برهنه . عور. تهک . بی پوشش . (یادداشت مرحوم دهخدا) : فرمان کن و آهک کن و زرنیخ براندای بر روی و برون آر همه رویت ازو رت . لبیبی . || تهی دست و بینوا. (برهان ) (ناظم الاطباء). تهی دست . (فرهنگ جهانگیری ). کسی که تهی دست از در کسی بازگردد، و بعضی گویند تهی دست باشداز چیز و پوشش . (فرهنگ اوبهی ) : از وفور عطای آن کف راد رت و مفلاک بحر و کان گشتند. علی کوچک (از جهانگیری ). || خالی . (برهان ) (ناظم الاطباء). خالی و خرابه . (از شعوری ج 2 ص 22). تهی . (لغت فرس اسدی ) : سر آن کاخها با خاک هموار زمینی رت نه در مانده نه دیوار. عطار. || (اِ) کاغذ. (برهان ) (ناظم الاطباء). || ساده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || اطلس . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (ضمیر مبهم ) همه را نیز گویند و بعربی کُل ّ خوانند. (برهان ). همه و کل و همگی . (ناظم الاطباء). همه . (دهار) : چو تو داری طریق کافران رت که تو زر می پرستی کافران بت . عطار. rat فأر، جرذ، فأرة، الواشي، حقير، خائن، شخص محتقر، إصطاد الفئران، وشى، تجسس، خان fare rat ratte rata ratto
کلمه "رت" در زبان فارسی به چند معنا به کار میرود و نوع نگارش و استفاده از آن بستگی به سیاق و زمینهی کلام دارد. با این حال، برخی نکات قاعدهای و نگارشی برای این کلمه به شرح زیر است:
نگارش صحیح: کلمه "رت" باید به همین شکل و به صورت بدون فاصله نوشته شود. اگر به عنوان یک اسم خاص یا در معنای خاصی به کار میرود، باید در متن با توجه به معنای آن مشخص شود.
استفاده در جملات: کلمه "رت" میتواند به عنوان اسم یا صفت به کار رود. مثلاً:
"رت در میدان جنگ به معنای دلیر و شجاع است."
توجه به معنا: در برخی موارد، "رت" ممکن است به معنی "رشته" یا "محل" باشد، بنابراین بایستی در متن به وضوح روشن شود که چه معنی مد نظر است.
علامتگذاری: اگر "رت" بخشی از یک جمله باشد که نیاز به تاکید داشته باشد، میتوانید از ویرگول یا سایر نشانهها برای مشخص کردن استفاده کنید.
زبان ادبی: در متون ادبی، ممکن است "رت" برای توصیف مفهوم خاصی به کار رود، در این صورت نگارش و معنای آن باید با توجه به بافت ادبی طراحی شود.
قواعد صرف و نحو: در جملاتی که کلمه "رت" به کار میرود، باید به قواعد فعل و زمان نیز توجه شود تا ترکیب جملات طبیعی و روان به نظر برسند.
به طور کلی، بسیار مهم است که مفهومی که از کلمه "رت" برداشت میشود، در متن به وضوح مشخص باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "رت" در جمله آورده شده است:
رتهای مختلفی در این منطقه زندگی میکنند.
من به تازگی یه عروسک نرم به شکل یک رت خریدم.
رتها معمولاً در جاهای تاریک و مرطوب زندگی میکنند.
شام شب گذشته، من یک برنامه مستند درباره طبیعت و زندگی رتها دیدم.
کودکان با دیدن رتهای کوچک در باغ، خیلی خوشحال شدند.
لطفاً اگر سوال دیگری دارید یا نیاز به مثالهای بیشتری دارید، بفرمایید!