جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

rahem
uterus  |

رحم

معنی: رحم . [ رَ ح ِ ] (ع اِ) رَحْم . رِحْم . زهدان و آن مؤنث است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جای کودک در شکم و آن را زهدان گویند. (از منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (لغت فرس اسدی ) (دهار). زهدان . (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص 51) (از نصاب الصبیان ). جای کودک درشکم مادر و زهدان و زهگیر و تون و گوشه و بچه دان و بون و شَسْن و یوگان و پویگان و بوگان و زاقدان و بوهمان . (ناظم الاطباء). یوگان . (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). بچه دان . مهبل . تخمدان . (یادداشت مؤلف ).جای بزرگ شدن بچه در شکم . (از اقرب الموارد). جای کودک در شکم مادر. عضوی عضلانی و مجوف که دارای جداری ضخیم و قابل انقباض است و برای جا دادن و نمو تخم (تخمک لقاح شده ) بکار می رود، بدین معنی که تخم بارورشده از شیپور رحم که دهانه اش مجاور تخمدان است خارج و داخل محوطه ٔ رحم می شود. محل رحم در وسط لگن بین مثانه و راست روده و در داخل شیپورها و بالای مهبل و در پایین روده های نازک و قولون لگنی می باشد. (فرهنگ فارسی معین ): معقومة؛ رحم بسته که قبول آبستنی نکند. (منتهی الارب ). قرار مکین ؛ رحم مادر. (ترجمان القرآن ) : و آدمی از آن روز که در رحم نطفه گردد تا آخر عمر یک لحظه از آفت نرهد.(کلیله و دمنه ). در کتب طب چنین یافته می شود که آبی که اصل آفرینش فرزند آدم است چون به رحم پیوندد و به آب زن بیامیزد تیره و غلیظ شود. (کلیله و دمنه ).
اگر سرنگون خوانده ای مان رواست
که ما از رحم سرنگون آمدیم .
خاقانی .
قهرش از بهر قطع نسل عدو
رحم مادر عدم بشکافت .
خاقانی .
از رحم عروس بخت این حرم جلال را
نوخلفان فتح بین وارث ملک پروری .
خاقانی .
باز نونو در رحمهای عروسان چمن
نطفه ٔ روحانیان بین کز نهان افشانده اند.
خاقانی .
چشمه ٔ صلب پدر چون شد به کار هر رحم
زآن مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من .
خاقانی .
همانا رحم زمین آن درختها را از بهر کاری معلوم تربیت می کرد و از برای روزی محتوم تربیت می داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 421).
گر چنین کس را بگفتی در رحم
هست بیرون عالمی بس منتظم .
مولوی .
به کلک قضا در رحم نقشبند.
(بوستان ).
که چل روزش قرار اندر رحم ماند.
(گلستان ).
سزد که روی اطاعت نهند بر درحکمش
مصوری که درون رحم نگاشت جنین را.
سعدی .
|| خویشی و قرابت و اصل قرابت و اسباب آن . ج ، ارحام . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی قرابت که در رحم شریک باشد. (غیاث اللغات ) (از کشف اللغات ) (از منتخب اللغات ) (آنندراج ). خویشی . (آنندراج ) (برهان ) (ترجمان ترتیب عادل ص 51). خویشاوندی . قرابت . (از مهذب الاسماء) (نصاب الصبیان ). خویشی نزدیک . قرابت . وصلت . خلاف اجنبی . (یادداشت مؤلف ). قرابت و مؤنث است . ج ، ارحام . (از اقرب الموارد).
در اصطلاح اهل فقه ، خویشاوندی را گویند که دارای سهم الارث و عصبة نباشد، خواه مذکر باشد خواه مؤنث . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- ذوالرحم ؛ ذوالقرابة. (اقرب الموارد).
- صِله ٔ رحم ؛ اتحاد خویشان و اقوام و ملاقات دوستان خویشاوند. دیدار خویشاوندان . (ناظم الاطباء).
- || انجمن آنان . (ناظم الاطباء).
- قطع رحم ؛ بریدن خویشاوندی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ترک خویشاوندی . (ناظم الاطباء) :
چون نبود خویش را دیانت و تقوی
قطع رحم بهتر از مودت قربی .
(گلستان ).
یاد دارم که یکی مدعی ... بر قول من اعتراض کرد و گفت حق تعالی در کتاب مجید از قطع رحم نهی کرده است . (گلستان ). رجوع به رَحْم و رِحْم شود. || خویشاوند نزدیک . ج ، ارحام . (دهار). خویش . (یادداشت مؤلف ).
... ادامه
844 | 0
مترادف: بچه دان، بون، پوگان، تخمدان، زهدان، مشيمه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: اَرحام]
مختصات: (رَ حِ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: rahem
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 248
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
uterus | womb , mercy , pity , compassion , clemency , compunction , matrix , lenity , ruth , venter
ترکی
rahim
فرانسوی
utérus
آلمانی
mutterleib
اسپانیایی
matriz
ایتالیایی
grembo
عربی
رحم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "رحم" در زبان فارسی به معنای رحم و نیز به معنای دلسوزی و مهربانی به کار می‌رود. در زیر به چند نکته و قاعده نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نوشتن با حروف صحیح: کلمه "رحم" با حرف "ر" و "ح" نوشته می‌شود و هیچ حرفی از آن حذف نمی‌شود.

  2. استفاده در جملات: این کلمه معمولاً به عنوان اسم و به‌خصوص در متن‌های مذهبی و ادبی استفاده می‌شود. به عنوان مثال:

    • "او انسان مهربانی است و همیشه در دلش رحم دارد."
    • "پروردگارا، به من رحم کن."
  3. تلفظ صحیح: این کلمه به طور صحیح "raḥm" تلفظ می‌شود.

  4. هم‌نوایی معنایی: به طور کلی، "رحم" معمولاً با واژه‌های مربوط به محبت، عطوفت و دلسوزی همراه است. می‌توان از ترکیبات و عبارات مختلفی همچون "رحمت"، "رحمانیت" و غیره نیز استفاده کرد.

  5. قواعد سایر واژه‌های مشابه: در جملات و متون ادبی، توجه به هم‌معناها و واژه‌های مشابه، مانند "رحمت" و "عطوفت"، می‌تواند به درک و فهم بهتر کمک کند.

در مجموع، دقت به نگارش، ساختار و معنای واژه‌ها در نوشتن مهم است و رعایت قواعد نگارشی می‌تواند به کیفیت متن کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "رحم" در جمله‌ها آورده شده است:

  1. رحم مادر محلی امن برای رشد و نمو جنین است.
  2. او به خاطر رحم و شفقتش همیشه به دیگران کمک می‌کند.
  3. در شرایط سخت، تنها رحم و محبت می‌تواند به انسان‌ها امید بدهد.
  4. زنان باید مراقب سلامت رحم خود باشند تا از بیماری‌ها جلوگیری کنند.
  5. کتاب‌های او پر از داستان‌های رحم و محبت انسانی است.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری