جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رحیل . [ رَ ] (ع اِ)کوچ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ازاقرب الموارد) (آنندراج ). مقابل مقام . (یادداشت مؤلف ). عزیمت . حرکت از جایی به جایی دیگر : آوازه ٔرحیل شنیدم به صبحگاه با شبروان دواسبه دویدم به صبحگاه . خاقانی . رفیقان خود را به گاه رحیل گه از ره خبر داد گاه از دلیل . نظامی . چو لشکر بر رحیل افتاد شب را فلک پرسید باز آن نوش لب را. نظامی . من میان شما به نعمت و ناز می زیم تا رسد رحیل فراز. نظامی . گر شتری رقص کن اندر رحیل ورنه میفکن دبه در پای پیل . نظامی . چو در لشکر دشمن آری رحیل به مرغان کشی فیل و اصحاب فیل . نظامی . خواب نوشین بامداد رحیل بازدارد پیاده را ز سبیل . سعدی . خوش است زیر مغیلان براه بادیه خفت شب رحیل ولی ترک جان بباید گفت . سعدی . تو کز خواب نوشین به بانگ رحیل نخیزی دگر کی رسی در سبیل . (بوستان ). الا ای کاروان محمل برانید که مارا بند بر پای رحیل است . سعدی . هرکه تماشای روی چون قمرت کرد عزم رحیلش بدل شود به اقامت . سعدی . - الرحیل ؛ فریاد کردن چاوش بهنگام کوچ کردن کاروان . || (مص ) رفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 2). کوچ کردن . (منتهی الارب ). راهی شدن . روانه شدن .حرکت کردن . عزیمت کردن . || رسم نهادن . (مقدمه ٔ ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 2). || نشانه کشیدن . (مقدمه ٔ ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 2). || (اِ) به مجاز، موت . مرگ . درگذشت . (یادداشت مؤلف ). حرکت به سرای دیگر : چو برخیزد آواز طبل رحیل به خاک اندر آید سر شیر و پیل . فردوسی . ای غنوده در این رباط کهن اینک آمد فراز وقت رحیل . ناصرخسرو. مجنون ز رحیل مادر خویش زد دست دریغ بر سر خویش . نظامی . || (ص ) بعیر رحیل ؛ شتر پالان برنهاده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || جمل رحیل ؛ شتر توانای بر سیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). اشتر قوی . (مهذب الاسماء). سفر، عزيمت، كوچ، كوچيدن، مسافرت، هجرت rahil راهيل sol gauche links izquierda sinistra
کلمه "رحیل" در زبان فارسی به معنی "رفتار" یا "عزیمت" است و معمولاً در مفهوم رفتن یا ترک کردن مکان به کار می‌رود. در نگارش و استفاده از این کلمه، می‌توان به چند نکته توجه داشت:
نوشتن با حروف درست: کلمه "رحیل" با "ر" و هجای "ح" و "ی" نوشته می‌شود و در انتها "ل" دارد. اطمینان حاصل کنید که کلمه به درستی و بدون اشتباه تایپی نوشته شود.
فاصله‌گذاری: اگر کلمه "رحیل" در جملات و عبارات استفاده می‌شود، فاصله‌گذاری صحیح را رعایت کنید. مثلاً: "از رحیل این کار پشیمان شدم."
توجه به معانی و سیاق کلمه: در استفاده از این کلمه، به سیاق جمله و معنای آن توجه کنید، تا از اختلاط معانی و تغییر مفهوم جلوگیری شود.
استفاده از واژگان هم‌معنی و متضاد: در برخی موارد ممکن است بخواهید از کلمه‌های هم‌معنی یا متضاد "رحیل" استفاده کنید. نسبت به انتخاب آنها با دقت عمل کنید.
نحو و ساختار جمله: در جملاتی که "رحیل" به کار می‌رود، نوع فعل و ساختار جمله را درست تنظیم کنید تا معنا به درستی منتقل شود.
به عنوان مثال:
"رحیل او به سوی دشت‌های دوردست آغاز شد."
"با رحیل دوستان، سکوتی سنگین بر فضا حاکم شد."
این نکات می‌توانند در نگارش صحیح و شیوا به کار شما بیایند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال از استفاده کلمه "رحیل" در جملات مختلف آورده‌ام:
رحیل او با دل تپنده‌ای همراه بود و همه ما را غمگین کرد.
بعد از رحیل آن دوست عزیز، فضای خانه خالی و دلگیر شد.
رحیل ناگهانی‌اش باعث شد تا همگان به فکر معنی زندگی بیفتند.
او همیشه درباره رحیل خود به هنگام سفر حرف می‌زد و آماده بود تا هر لحظه برود.
با رحیل این نویسنده بزرگ، ادبیات کشورمان ضربه‌ای بزرگ خورد.
اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!
