جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

cloak  |

رخت کشیدن

معنی: رخت کشیدن . [ رَ ک َ /ک ِ دَ ] (مص مرکب ) منتقل شدن . (از فرهنگ رازی ). راهی شدن . سفر کردن . کوچ کردن . عزیمت کردن :
بدان باره اندر کشیدند رخت
در شارسان را ببستند سخت .
فردوسی .
بکشید سوی احمد مرسل رخت
بربست زآن دیار کرم بارش .
ناصرخسرو.
فیض حق هر جا که مردی دید رخت آنجا کشد.
سیدحسن غزنوی .
عشق آمد و خاص کرد خانه
من رخت کشیدم از میانه .
نظامی .
ندارم جز تویی کآنجا کشم رخت
نه تاجی به ز تو کآنجا زنم تخت .
نظامی .
وطن خوش بود رخت آنجا کشیدند
ملک را تاج و تخت آنجا کشیدند.
نظامی .
دلیران به صحرا کشیدند رخت
به کین خواه زنگی کمر کرده سخت .
نظامی .
چو آمد کنون ناتوانی پدید
به دیگر کده رخت باید کشید.
نظامی .
بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم .
حافظ.
اشک گرمم چون ز هامون رخت بر جیحون کشید
رازداران صدف را آب در گوهر بسوخت .
طالب آملی .
کلیم رخت به بازار می فروشان کش
بسان شیشه ٔ خالی دماغ ما خشک است .
کلیم کاشی .
- رخت بیرون یا برون کشیدن از جایی ؛ خارج شدن از آنجای . بیرون شدن از آنجا. بدر شدن . خارج گشتن :
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش .
حافظ.
پیش از آن کز سیل گردد دست و پای سعی لنگ
رخت خود بیرون از این ویرانه می باید کشید.
صائب .
|| حمل کردن رخت و بنه ٔ کسی . اثاث و رخت کسی را بردن . خدمتگزاری کسی کردن :
من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم
به دل و دیده و جان بار بلای تو کشم .
؟ (از کلیله و دمنه ).
- رخت به (بر) صحرا کشیدن ؛ به صحرا رفتن . عازم صحرا شدن . راهی شدن بسوی صحرا :
آتش از خوی تو گر رخت به صحرا نکشد
داغ بر دل که نهد لاله ٔ صحرایی را.
سیدحسین خالص (از آنندراج ).
به نزدیکی ساحل چون رسیدیم
ز دریا رخت بر صحرا کشیدیم .
محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
|| مردن و سفر آخرت کردن . (ناظم الاطباء). کنایه از مردن باشد که سفر آخرت است . (برهان ).
- رخت به زیر زمین کشیدن ؛ مردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 325).
... ادامه
655 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1584
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
cloak
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

عبارت "رخت کشیدن" به معنای گرفتن یا جمع‌آوری لباس‌ها و مسائلی از این قبیل است. در قواعد فارسی و نگارشی، چند نکته قابل توجه است که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد:

  1. استفاده صحیح از فعل: فعل "کشیدن" در این عبارت به معنای عمل جمع‌آوری یا دور کردن است. در جملات بهتر است فعل به درستی با زمان و فاعل سازگاری داشته باشد. به عنوان مثال: "او رخت را کشید."

  2. نقطه‌گذاری: در متن‌های نگارشی، برای جدا کردن جملات و بیان‌ ها به نقطه‌گذاری مناسب توجه کنید. جملات باید به وضوح از یکدیگر تفکیک شوند.

  3. حروف اضافه: اگر بخواهید به چیزی اشاره کنید، استفاده از حروف اضافه مثل "از" یا "به" ممکن است لازم باشد. به‌طور مثال: "او رخت‌ها را از زمین کشید."

  4. توجه به رسم‌الخط: در نوشتن "رخت" و "کشیدن" توجه به رسم‌الخط درست آنها الزامی است. "رخت" به معنی لباس و "کشیدن" به معنای عمل انجام شده است.

  5. قیدها و صفت‌ها: می‌توان از قیدها و صفت‌ها برای توصیف بهتر جمله استفاده کرد، مثلاً: "او با دقت رخت‌ها را کشید."

با رعایت این نکات، می‌توان جملات فارسی مؤثر و زبانی روان ساخت.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری