جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رخش . [ رَ ] (اِخ ) نام اسب رستم است . (فرهنگ اوبهی ). نام اسب رستم . (صحاح الفرس ) (از فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (از برهان ) (از غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر) : ترا سیمرغ و تیر گز نباید نه رخش جادو و زال فسونگر. دقیقی . همی رخش خوانیم و بور ابرش است به خوبی چو آب و به رنگ آتش است . فردوسی . چنین گفت رستم خداوند رخش که گر نام خواهی درم را ببخش . فردوسی . گویی آن پور سمند است و منم بیژن گیو گویی آن رخش بزرگ است و منم رستم زال . فرخی . رخش با او لاغر و شبدیز با او کندرو ورد با او ارجل و یحموم با او اژگهن . منوچهری . همواره پشت و یار من پوینده بر هنجار من خاراشکن رهوار من شبدیزخال و رخش عم . لامعی . عاشق که جام می کشد بر یاد روی وی کشد جز رخش رستم کی کشد رنج رکاب روستم . سنایی . ز رخش رستم و شبدیز خسرو نکردم یاد و از وی یاد کردم . سوزنی . نباشد منتظم بی کلک تو ملک حدیث رستم است و رخش رستم . انوری . اگر تن به حضرت نیارم عجب نی که رخش سزاوار رستم ندارم . خاقانی . رخش دانش را ببر دنبال و پی برکش از آنک هفتخوان عقل را رستم نخواهی یافتن . خاقانی . رخش به هَرّای زر بردن در پیش دیو پس خر افکنده سم مرکب جم ساختن . خاقانی . زرخش رستم تمثال دیده ام لیکن به شبه صورت او نیست رخش را تمثال هزار رخش سزد درنبرد چاکر او سزد غلام سوارش هزار رستم زال . ؟ (از صحاح الفرس ). و برای اطلاع بیشتر از رخش رستم رجوع به شاهنامه ٔ فردوسی و یشتها ج 2 ص 176 و مزدیسنا ص 411 شود. - رخش تکاور ؛ رخش تیزتک : تهمتن به پیش سپه حمله برد عنان را به رخش تکاور سپرد. فردوسی . به جوش آمد آن نامبردار گرد عنان را به رخش تکاور سپرد. فردوسی . - رخش رو ؛ که مانند رخش تند بدود. تیزرو : آفرین زآن مرکب شبدیزپوی رخش رو اعوجی مادرش وآن مادرش را یحموم شوی . منوچهری . - رخش فرمان ؛ که مانند رخش فرمان برد. که تند و زود حرکت کند : اعوجی کردار و دلدل قامت و شبدیزنعل رخش فرمان و براق اندام و شبرنگ اهتزاز. منوچهری . - امثال : رخش باید تا تن رستم کشد . (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 865). face, rook, roc, countenance, slit, slot, visage, castle, horse وجه، سطح، ملامح، مظهر، سحنة، مخادع، شخصية بارزة، هيئة، مظهر خارجي، نهاية نفق المنجم، وقاحة، كسا، تقنع، غطى، قابل، طلب إلى، اتجه، واجه، أدار وجهه atış cheval pferd caballo cavallo چهره، صورت، رو، وجه، قیافه، قبال، رخ، کلاغ سیاه، کلاغ زاغی، غراب، کلاه بردار، لقاء، سیما، منظر، شکاف، چاک، روزنه، درز، بریدگی، کلون در، چفت در، شکاف کوچک، رخسار، قلعه، قصر، دژ
وجه|سطح , ملامح , مظهر , سحنة , مخادع , شخصية بارزة , هيئة , مظهر خارجي , نهاية نفق المنجم , وقاحة , كسا , تقنع , غطى , قابل , طلب إلى , اتجه , واجه , أدار وجهه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "رخش" به معنای "رو" یا "صورت" در زبان فارسی، بسته به سیاق و استفادهای که دارد، میتواند قواعد نگارشی خاصی را شامل شود. در ادامه به برخی از نکات و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نحوهی نوشتن: "رخش" به طور صحیح به همین صورت نوشته میشود و با حروف فارسی و بدون هیچ گونه تغییر یا حذفی وارد متن میشود.
حالتهای مختلف:
مفرد و جمع: به خودی خود، "رخش" در حالت مفرد است، اما اگر بخواهید به جمع اشاره کنید، میتوانید از "رخسارها" یا "رخسارها" استفاده کنید.
کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً در اشعار و نثر ادبی به کار میرود و میتواند به شکل توصیفی یا تشبیهی در جملات قرار بگیرد.
قواعد نگارشی:
استفاده از ویرگول: اگر "رخش" در وسط جملهای بیاید، ممکن است نیاز به ویرگول برای جداسازی آن از دیگر اجزای جمله باشد.
تقویت معنی: برای بیان بهتر مفهوم، میتوانید از صفات یا توصیفاتی مثل "زیبا" یا "خوابآور" استفاده کنید: "رخش زیبا".
توجه به سیاق: در استفاده از "رخش"، دقت کنید که با بافت کلام یا متن سازگار باشد. مثلاً در اشعار عاشقانه بیشتر کاربرد دارد.
با توجه به این نکات، کلمه "رخش" میتواند در متنهای ادبی و زندگی روزمره به خوبی استفاده شود، مشروط بر اینکه در زمینه مناسب و با توجه به قواعد نگارشی از آن بهره برده شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "رخش" در جمله آورده شده است:
رخش او در آفتاب مانند نور خورشید در یک روز بهاری میدرخشید.
همه به زیبایی و لطافت رخش دخترک توجه کردند.
وقتی لبخند زد، رخش او به قدری جذاب بود که همه را مجذوب خود کرد.
داستان شاهنامه، قصههای بسیاری درباره رخش، اسب افسانهای رستم دارد.
او با نگاهی پر از محبت به رخش کودکانهاش خیره شد.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!