جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رزین . [ رَ ] (ع ص ) محکم و استوارو مضبوط. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). در فارسی به معنی استوار مستعمل است . (غیاث اللغات از کشف اللغات و منتخب اللغات و صراح اللغة). استوار. (مقدمه ٔ ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 2) (از شعوری ج 2 ص 12). محکم و استوار. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). موقر. وقور. سنگین و استوار. متین . محکم . مستحکم . متقن . وزین . (یادداشت مؤلف ) : بر خویش از پی آن گفتم کامروز چو من کس نداند خوی آن نیکخوی راد و رزین . فرخی . هیبتی دارد چنان کاندر مصاف آید پدید هیبت اندر عقل و هوش و رای مردان رزین . فرخی . چون قد تو عالی و چو روی تو گشاده چون عهد تو نیکو و چو حلم تو رزین است . منوچهری . بهشت و دوزخت در آستین است چنین دانی اگر رایت رزین است . ناصرخسرو. تو ای ناصبی جز که نامی نداری از این شهره دین رزین محمد. ناصرخسرو. - رای رزین ؛ رای محکم و استوار. (ناظم الاطباء) : بهشت و دوزخی دیگر جز این نیست جز این داند که با رای رزین نیست . ناصرخسرو. از سر رای رزین و حزم متین بر قضیت عقل و منهاج رشد سخن می راند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 260). || صاحب وقار و بردبار و آرمیده . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از کشف اللغات ) (از منتخب اللغات ) (از صراح اللغة) (از مقدمه ٔ ترجمان جرجانی ص 2)(از شعوری ج 2 ص 2). آرمیده و آرام گرفته . (برهان ) (لغت محلی شوشتر). صاحب وقر و بردبار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آهسته . (دهار). ثخین . حلیم . (یادداشت مؤلف ). موقر و آرام . (از اقرب الموارد). || چیزی که بر وزن گران و سنگین باشد. (برهان ). هر چیز سنگین و گران . (از اقرب الموارد) : گل در قصبی و لاله در خز شیرین و رزین چو شیره ٔ رز. نظامی . || گرانمایه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (برهان ) (غیاث اللغات از صراح اللغة) (لغت محلی شوشتر). گران و گرانمایه . (از شعوری ج 2 ص 2). بلندداشته . (مقدمه ٔ ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 2). - ابورزین ؛ حلوا و شیرینی . (ناظم الاطباء). - شی ٔ رزین ؛ چیز گرانمایه و سنگین . (ناظم الاطباء). چیز گرانمایه ٔ باسنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که به وزن و بها سنگین باشد. (لغت محلی شوشتر). 1- آرام، بارزانت، باوقار، سنگين، متين، موقر، وزين
2- بردبار، حليم، شكيبا، صابر، صبور
3- گرانمايه resin, rubber, resinate مادة صمغية reçine résine harz resina resina صمغ، صمغ کاج، انگم کاج، راتیانه، لاستیک، كائوچو، سوهان، پاک کن، ابریشمی یا کاپوت
کلمه "رزین" در زبان فارسی به معنای مادهای چسبناک و معمولاً گیاهی است که به عنوان ماده اولیه در صنایع مختلف مانند رنگسازی، چسبسازی و غیره مورد استفاده قرار میگیرد. برای نگارش و استفاده درست از این کلمه، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
تلفظ و نوشتار: کلمه "رزین" به صورت "rezin" تلفظ میشود و در نوشتار به همین شکل نوشته میشود.
جنس و صرف: "رزین" یک اسم نکره است و به صورت مفرد به کار میرود. برای جمع بستن این کلمه میتوان از "رزینها" استفاده کرد.
تعریف و کاربرد: زمانی که از "رزین" استفاده میشود، بهتر است در متن به توضیحاتی درباره نوع و ویژگیهای آن پرداخته شود تا خواننده بهتر مفهوم را درک کند.
نکات نگارشی:
هنگام استفاده از "رزین" در جمله، توجه به جایگاه آن و همنشینی با کلمات دیگر مهم است.
به عنوان مثال: "رزین در ساخت رنگها به کار میرود" یا "این محصول حاوی رزین طبیعی است."
نکات فرهنگی و علمی: در برخی متون علمی و تخصصی، بهتر است اشارهای به انواع مختلف رزین و کاربردهای آن صورت گیرد، مانند رزینهای طبیعی و مصنوعی.
به طور کلی، هنگام نگارش متون مربوط به "رزین"، توجه به دقت در نوشتار و توضیحات دقیق میتواند به فهم بهتر مطلب کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
بله، در اینجا چند جمله با استفاده از کلمه "رزین" آورده شده است:
رزین طبیعی در صنایع چوب برای تولید عطرهای خوشبو استفاده میشود.
برای ساخت مجسمههای هنری، هنرمندان اغلب از رزینهای مصنوعی استفاده میکنند.
در پزشکی، از رزینها برای تهیه مواد دندانپزشکی و پرکردن دندانها بهره میبرند.
رزین اپوکسی به دلیل خاصیت چسبندگی زیادش در صنایع مختلف محبوب است.
در فرآیند رنگرزی، رزین میتواند به تثبیت رنگها کمک کند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر